.فصل اول زندگي اقتصادي مردم از آغاز تا ظهور اسلام
اشاره
ص: 4
تلاش اقتصادي انسان ابتدايي
انسان ابتدايي يا انسان ميموننما در ايران، مانند ديگر كشورهاي كهن، لخت و عور، در دامان طبيعت زندگي ميكرد، و براي ادامه زندگي ناچار بود با درندگان و عوامل نامساعد طبيعت مبارزه كند و حيوانات ضعيفتر از خود را شكار، و گوشت خام آنها را تناول كند و يا از ميوه درختان و برگ و ريشه گياهان سدجوع نمايد. زندگي انسان، در اين مرحله تاريخي، توأم با وحشت و نگراني دائمي بود؛ زيرا بشر ابتدايي در عينحال كه با سنگ و چوب شكار ميكرد، خود در معرض خطر بود و ممكن بود، هر آن، شكار و طعمه حيوانات درنده قرار گيرد. در روزگار ما، شكار يك وسيله تفريح و وقتگذراني است، ولي در دنياي قديم، اين عمل براي شكارچي و حيوان شكار شده، هردو، مسأله حيات و ممات بشمار ميرفته است. «موزهها، پر است از آثار و افزارهاي جنگي، مانند كارد و تيروكمان و نيزه و دام و فلاخن و جز اينها، كه بوسيله آنها، انسان توانسته است آقايي و سيادت خود را بر رقباي زميني خود استوار سازد، و راه را براي اخلاف حق- ناشناس خود، هموار كند تا بتوانند بدون ترس از حمله هر جانوري جز انسان بياسايند.» «1»
ويل دورانت، ضمن بحث در پيرامون عوامل اقتصادي تمدن، مينويسد: «در آخرين تحليل مدنيت، به اين نكته ميرسيم كه مسأله خوراك انسان و تهيه آن، بنيان تمدن را تشكيل ميدهد. كليسا و موزه هنر و تالار موسيقي و كتابخانه و دانشگاه، همه، روكار بناي تمدن هستند و بايد چشم داشت و در پشت اين ظاهر، كشتارگاه را ديد. زندگي با شكار هيچ جنبه ابتكاري نميتواند داشته باشد؛ اگر آدمي در همين مرحله ميماند، چيزي جز يكي از هزاران گوشتخوار ديگر نبود. هنگامي بشر توانست گوهر انساني خود را آشكار سازد كه زندگي او از مرحله متزلزل شكار خارج شد.
مختصات زندگي
به نظر جامعهشناسان، از زماني كه انسانهاي ميموننما پيدا شدند تا زماني كه اجتماع طبقاتي بوجود آمد، انساننماها بطور اشتراكي باهم زندگي ميكردند. اين دوره را دوره «كمونها» يا «جماعات اوليه» ميگويند كه طولانيترين ادوار تاريخي حيات بشر است و از بيش از دو ميليون سال قبل شروع شده و با پيدايش طبقات و تكامل افزارهاي توليدي، اين دوره بسيار طولاني سپري گرديده است.
______________________________
(1). ويل دورانت، مشرق زمين: گاهواره تمدن (تاريخ تمدن). بخش اول، كتاب اول، ترجمه احمد آرام، ص 12- 11 (به اختصار)
ص: 5
بهترين صفت مشخصه اين دوره، فقدان مالكيت خصوصي و نبودن طبقات است. اين انسانها بصورت گروههاي كوچك و مستقل زندگي ميكردند، تمام اعضاي هر جماعت (كمون) متساوي الحقوق بودند و بدون استثنا، در توليد و تحصيل وسايل زندگي شركت و معاونت ميكردند و هنگام بروز حوادث، به ياري هم ميپرداختند. در برابر بيمهريهاي طبيعت، و در مبارزه با عوامل نامساعد، همين گروهها و جماعتهاي كوچك و مستقل (كمونها) همبستگي و اتحاد بيشتري نشان ميدادند. اين نظام اجتماعي، چنانكه گفتيم، طولانيترين دوران، در تاريخ بشري است، و به دو دوره تقسيم ميشود: دوره اول، دوران شكل گرفتن يا پيدايش انسان و اجتماع است؛ دوره دوم، زماني است كه انسان بصورت كنوني نزديك شد، ابزارهاي توليدي تكامل يافت و طبقات بوجود آمدند. صاحبنظران معتقدند كه انسانها شكل و قيافه كنوني را از هفتاد تا پنجاه هزار سال قبل، پيدا كردهاند. اولين اسكلتهاي انسانها از نوع كنوني، در غار «كرومانيون» در فرانسه پيدا شد. بهمين مناسبت، اين انسانها را انسانهاي كرومانيون مي- گويند، كه يادگار نخستين دوره ديرين سنگي يا «پالئوليتيك» «1» ميباشند.
از مشخصات اين دوره، سلاحهاي سنگي، از نوع چاقوست و از آلاتي كه از آن دوران بدست آمده پيداست كه آنها شكارچيان حيوانات بزرگ، از نوع گوزن، ماموت، گاو شاخدار، خرس و بز كوهي بودند. «2»
ناگفته نگذاريم كه ولز در كليات تاريخ خود، در پيرامون انسانهاي نئاندرتال، كه در حدود دويست و پنجاه هزار سال پيش ميزيستند، مينويسد: «اين مردان نئاندرتال، چه شكار ميكردند؟ تنها حربه كشتار ايشان، براي از پا درآوردن جانوران هيولايي مانند ماموت يا خرسهاي غارنشين و حتي گوزن، همانا نيزه چوبين، چماق چوبين و سنگ پرتاب و تكههاي بزرگ سنگ چماق بود كه تاكنون بازمانده، و بنام ابزار «موستري» شناخته شده است.»
ولز، در اينكه آدميان وحشي توانسته باشند جانوراني بسيار بزرگتر از خرگوش و موش صحرايي را شكار كنند، اظهار ترديد ميكند و مينويسد: آدمي شايد بيشتر شكار ديگران بود تا ديگران شكار او. انسان وحشي نخستين، هم علفخوار بود و هم گوشتخوار؛ فندق و جوز و شاه- بلوط و بادام زميني و بلوط ميخورد. سيب و حتي توتفرنگي، انواع ساقههاي زميني خوراكي، و گياهاني مانند آن ... تخم مرغان و جوجگان و عسل و موم زنبوران و سوسمار و حلزون و قورباغه را ميخورد. ماهي، چه زنده چه مرده و جانوران دريايي و پرندگان و پستانداران را شكار ميكرد و تناول مينمود. «3»
______________________________
(1).Palealithique
(2). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان (از انتشارات آكادمي علوم تعليم و تربيت، مسكو 1975) ترجمه علي اصغر چارلاقي، ص 13 به بعد.
(3). ر ك: ه. ج. ولز، كليات تاريخ ترجمه مسعود رجبنيا، ص 20.
ص: 6
مراحل ماقبل تاريخ
«از انسان كرومانيون، كه قبلا از او ياد كرديم، نقاشيهاي جالبي در غار اسپانيا و ديگر نقاط به يادگار مانده است. از روي آثاري كه توسط باستانشناسان بدست آمده، ميتوان دريافت كه انسانهاي دوره پالئوليتيك (عليا كه در حدود 150 هزار سال قبل زندگي ميكردند) قادر بودند مأواهاي زمستاني محكمي براي خود آماده كنند. براي پوشش اين مساكن، نه تنها از سنگ بلكه از چوب و استخوان ماموتها و گوزنها استفاده ميكردند و بالاي آن را بوسيله شاخهها و پوست درختان ميپوشانيدند. با مطالعه وضع مسكن انسانهاي عهد ديرين سنگي، ميتوان گفت، زندگي مردم آن روزگار از بسياري جهات شبيه به زندگي جماعات (كمونها) و جمعيتهاي ايلاتي و عشيرتي عصر حاضر است كه اكنون نمونه آنها را در استراليا و افريقاي جنوبي و قبايل شكارچي سرخپوست آمريكاي شمالي ميتوان ديد. مرگان، محقق و پژوهشگر آمريكايي، نخستين كسي است كه در اين راه به مطالعه و تحقيق پرداخت. وي در نتيجه مطالعاتي كه در سال 1847 در قبيله «ابروكس» در آمريكا انجام داده به اين نتيجه رسيده است كه هر قبيله اسم مخصوص بخود داشته و قبايل گوناگون سرخپوست آمريكاي شمالي، از جهت سازمان اجتماعي و قبيلهاي بههم شبيهند. او علاقهمند شد كه سير تكاملي جوامع بشري را در ديگر نقاط مورد مطالعه قرار دهد. براي تحصيل اطلاعات، نامههايي به نقاط مختلف جهان فرستاد و از افراد ذيصلاحيت خواست كه راجع به قبايل ابتدايي در استراليا، آسيا و ديگر نقاط به مطالعه و تحقيق پردازند و حاصل بررسيهاي خود را براي او بنويسند. پس از وصول پاسخها، مرگان با شگفتي و تعجب فراوان دريافت كه تقريبا تمام قبايل ابتدايي و دور از فرهنگ، در شرايط واحدي زندگي ميكنند. تمام اين قبايل كوچنشين متفقا به كار جمعآوري غذا ميروند «1»؛
______________________________
(1). اقتباس از: پيير روسو، تاريخ صنايع و اختراعات. ترجمه حسن صفاري. ص 28.
ص: 7
سازمان جماعات بدوي، و مناسبات خانوادگي اين قبايل، كموبيش يكسان، و كار دسته جمعي قانون اساسي اين قبايل است. مرگان، پس از مشاهده اين خصوصيات در قبايل گوناگون، از خود پرسيد آيا ممكن است اين نظام اجتماعي يك مرحله حتمي در تاريخ تكامل اجتماعات بشري باشد؟ اگر اين قانون كلي تكامل اجتماع باشد، بايد تمام ملل جهان از جمله ملل متمدن آسيا و اروپا از اين مرحله گذشته باشند.
مرگان با شور و شوق و علاقه فراوان، به مطالعه گذشته تاريخي يونانيها، روميها و آلمانيها پرداخت؛ در نتيجه پژوهشها و تحقيقاتي كه بعمل آورد، موفق گرديد كه در سال 1877 در اثر معروف خود به نام اجتماعات كهن، تصوير جالبي از نخستين گروههاي بشري نشان دهد. به نظر او، تمام اجتماعات در طول تاريخ پرماجراي خود، از مرحله نظام عشيرهاي و قبيلهاي كه مبتني بر مناسبات خويشاوندي بوده گذشتهاند.
بعدها، دو تن از دانشمندان آلماني، به نام ماركس و انگلس، كار علمي و پژوهشي اين دانشمند آمريكايي را دقيقا بررسي و ارزشيابي كردند. انگلس نوشت كه مرگان با تحقيقات گرانقدر خود، خطوط اصلي تاريخ غير مستند ما را كه هيچ مدركي درباره آنها وجود نداشت، روشن كرد. او ضمن مطالعه در وضع اجتماعي و خانوادگي سرخپوستان آمريكاي شمالي، كليد معماي تاريخ باستاني يونان و روم و آلمان را، كه تا آن تاريخ مكتوم بود، كشف و آشكار كرد. ماركس و انگلس، با استفاده از مطالعات مرگان، به درك مادي تاريخ توفيق يافتند. تا پيش از اين مطالعات، دانشمندان تصور ميكردند كه تاريخ، برخلاف طبيعت، تابع هيچگونه قوانيني نيست، و سرنوشت ملل به تمايلات و نبوغ افراد برجسته بستگي دارد، يا به عبارت ديگر، سپهسالاران و شهرياران، تاريخ بشر را ميسازند؛ غافل از آنكه سيروروند تاريخ تابع شرايط مادي و محيطي است كه انسانها در آن زندگي ميكنند، زحمت ميكشند و تربيت ميشوند.
به نظر دانشمندان مكاتب جديد طرز زندگي انسانها، در درجه اول، منوط به اين است كه آنها به چه طريقي وسايل معيشتي خود را فراهم ميكنند؛ يعني تابع سطح توليد اجتماعي است.
به ديگر سخن، نحوه زندگي اقتصادي آنها با زندگي اجتماعيشان پيوستگي و تشابه بسيار دارد. در مناطقي كه شرايط طبيعي مساعد بوده، مردم در راه توسعه و تكامل اقتصادي گامهاي سريعتري برداشتهاند، و در آنجا كه شرايط اقليمي نامساعد بوده، انسانها كمتر زندگي كردهاند و ترقي و تكامل وسايل توليدي كندتر بوده است. بههمين علت، قبايل و اقوام كنوني كه در حال توحش زندگي ميكنند، ميتوانند بعنوان يك الگو و منبع بررسي، براي دانش عمومي ما، مورد پژوهش قرار بگيرند و روشنگر و نشاندهنده تاريخ گذشته دور انسانها باشند.
در سال 1884 «انگلس» در كتاب منشأ خانواده و دولت و مالكيت خصوصي،- سير تكاملي نخستين اجتماعات بشري را تا تشكيل خانواده، و ايجاد دولت با بياني علمي توصيف كرده است. هر روز مدارك و اسناد جديدي درباره كيفيت زندگي اقوام ابتدايي بدست ميآيد و از بركت اين مدارك، دانش ما درباره نخستين اجتماعات بشري، بطور قابل ملاحظهاي، غنيتر و مشخصتر شده است.» «1»
______________________________
(1). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان. پيشين. ص 13 به بعد (به اختصار).
ص: 8
مرگان، پس از مطالعات و تحقيقات در مورد خانواده، به اين نتيجه ميرسد كه در روزگار قديم، روابط جنسي بشر، در داخل قبيله، مقيد به هيچ قاعدهيي نبوده، بطوري كه هر زن به هر مرد و هر مرد به هر زن تعلق داشته است. مقصود از اينكه «روابط جنسي بشر مقيد نبوده» اين است كه حدودي كه امروز يا در دورههاي قبل از دوره ما، براي روابط جنسي بشر ديده ميشود وجود نداشته است؛ مثلا حسد وجود نداشت، و مسلما حسد از احساساتي است كه بعدا پيدا شد؛ فكر زناي با محارم هم وجود نداشت، زيرا كه نه فقط در ادوار اوليه، برادر و خواهر با يكديگر زن و شوهر بودند بلكه حتي امروز هم، روابط جنسي ميان والدين و فرزندان، در ميان عدهاي از قبايل در آلاسكا و امريكا و شيلي و هندوستان مجاز است. به اين ترتيب، تضييقاتي كه بعدا در اثر عادت بر جامعه تحميل شد، در آن روزگار نبود.
به نظر محققان جديد، با گذشت زمان، مناسبات جنسي رو به تغيير نهاد. «جماعات اوليه همخون حق نداشتند زنان را از داخل اجتماع خود انتخاب كنند. در نتيجه، هر گروه و جماعتي
ص: 9
سعي داشت مناسبات دوستانهاي با ساير جماعات داشته باشد تا از جهت استقرار مناسبات جنسي مشكلي ظهور نكند. ازدواج با گروههاي بيگانه به سلامت انسانها و ازدياد جمعيت كمك كرد و با فزوني جمعيت، پراكندگي در نقاط مختلف كره زمين بيشتر شد. مردم آن دوران قبل از هر چيز، شكارچيان ماهري بودند و از بركت بنيه قوي، شجاعت و بردباري، ميتوانستند حيوانات عظيم الجثه را شكار كنند، و به مسافرتهاي دور و دراز بپردازند و سرزمينهايي را كه تا آنوقت پاي انسان به آنجا نرسيده بود به حيطه تصرف خود درآورند و در راه عمران آن مناطق تلاش كنند. با گذشت زمان، بسياري از گروههاي شكارچي و آنهايي كه به كار گردآوري مواد غذايي اشتغال داشتند، در سواحل درياها و كرانههاي رودها اقامت گزيدند.» «1»
دكتر گيرشمن، ضمن توصيف زندگي «انسان غار»، ميگويد: «انسان پيش از تاريخ كه بيشتر در نجد ايران ميزيست، در سوراخهايي كه در جوانب پردرخت كوهها حفر ميشد و بوسيله شاخههاي درختان مسقف ميگرديد، زندگي ميكرد ... در بهار سال 1949، ما نخستين بار در ايران، آثار و بقاياي انسان عهد مزبور را در حفاري غاري در «تنكپبده» «2» در كوههاي بختياري واقع در شمال شرقي شوشتر، تشخيص داديم. در اينجا انسان براي تهيه خوراك خود به شكار ميپرداخت، و براي اين منظور، حيله را بيش از اعمال قدرت به كار ميبرد. وي به طرز استعمال چكش سنگي، تبردستي، تبري كه به چوبدستي شكافدار متصل بود، آشنايي داشت. همه اينها ابزارهاي بدوي است كه بوسيله صيقل، اندكي از ناهنجاري آنها كاسته ميشد. آلات استخواني از قبيل درفش كه از استخوان حيوانات ميساختند بمراتب كمتر از مصنوعات سنگي متداول بود.» «3» انسانهايي كه به كرانههاي رودها و درياها روي آوردند «فن ماهيگيري را ياد گرفتند و به شكار انواع خرچنگها، حلزونها و ماهيها توفيق يافتند. ما ميتوانيم در اين سواحل، انواع گوشماهيها و مازاد مواد غذايي آنان را بدست آوريم. در حدود 10 تا 15 هزار سال قبل، انسان توانست تيروكمان را اختراع كند، سگ را اهلي كند. در نتيجه اين موفقيتها و كشفيات، محصول و نتيجه شكار فوق العاده زياد شد، و عده كثيري توانستند از اين راه تغذيه كنند. در ابتدا، انسانها ميكوشيدند در مجاورت بيشهها و جنگلهايي كه ميوه خوراكي زياد است مسكن گزينند، بعد به محافظت و نگاهداري اين جنگلها، از خطر و ضرر حيوانات درنده، و پرندگان و حشرات موذي نيز تا حدي توفيق يافتند. آدميان آن دوران، ضمن اينكه ريشه درختها را مورد مطالعه قرار ميدادند، به كاشتن درختهاي مفيد همت گماشتند. از همين دوران، نخستين قدم در راه كشاورزي برداشته شد، و كمكم بكمك چوب و افزارهاي سنگي و استخواني خاك را پوك و آماده كشت ميكردند. زندگي ثابت و اسكان يافته، شرايط لازم را براي اهلي كردن حيوانات نيز فراهم كرد.
بچهخوكهايي كه بزور شكار ميكردند، در يكجا نگاهداري ميشدند، تولهسگها، برهها و بزغالهها را تربيت ميكردند، و اين حيوانات با انسان آشنا و مأنوس گرديدند و نزد انسان باقي ماندند و بتدريج به توليد مثل پرداختند. هركس به كشاورزي ميپرداخت، ميتوانست قسمتي از محصول خود را براي تغذيه حيوانات مصرف كند. به اين ترتيب، دامپروري پايهگذاري شد. كشاورزي
______________________________
(1). همان. ص 14.
(2).Pabda
(3). ر. گيرشمن، ايران از آغاز تا اسلام. ترجمه دكتر محمد معين، ص 9 (به اختصار).
ص: 10
و به همراه آن دامپروري بكندي پيش ميرفت، در عينحال بايد به خاطر داشت كه توجه انسان به كشاورزي، و دامپروري يك انقلاب واقعي بود، كه از ده هزار سال پيش در كوهپايههاي آسياي مقدم و شرق نزديك آغاز گرديد.» «1»
به نظر ويل دورانت، موقعي انسان توانست گوهر انساني خود را آشكار سازد كه زندگي او از مرحله متزلزل شكار خارج شد و به مرحله مطمئنتر و ثابتتر حيات چوپاني درآمد. در اين شكل جديد زندگي، مزاياي گرانبهايي نصيب او شد كه عبارت است از اهلي كردن جانوران و تربيت دامها و استعمال شير. به مرور زمان، انسان معجزه توليد مثل حيوانات اهلي را تحت سرپرستي خود قرار داد و از يك جفت حيوان نر و ماده، گلهاي فراهم آورد. شير حيوانات، اين فرصت را براي زنان ايجاد كرد كه دوره شير دادن كودكان خود را كوتاهتر كنند؛ بعلاوه با پيدا شدن اين ماده، مرگ- و مير اطفال كمتر شد و غذاي جديدي در اختيار انسان قرار گرفت. همه اينها سبب شد كه نفوس فزوني پذيرد و زندگي ثابتتر و منظمتر گردد و فرمانروايي اين موجود ترسوي تازه به دوران رسيده، يعني انسان، بر روي كره زمين استوار شود.
در عينحال كه اين حوادث اتفاق ميافتاد، زن به بزرگترين اكتشافات راه يافت، و سر حاصلخيزي زمين را پيدا كرد. تا آن هنگام كار زن تنها اين بود كه چون مرد، به شكار ميرفت، با چنگال خود پيرامون خود را ميكاويد، تا مگر چيزي قابل خوردن بچنگ آورد. هيچ ما نميدانيم چه موقع انسان براي نخستينبار به عمل و نقشي كه دانه نباتي دارد، پيبرده و از درويدن به كاشتن پرداخته است. تا پنجاه سال پيش از اين، در ماداگاسگار، زنان براي كشت دانه، مانند سربازاني، صف ميبستند، و با يك اشاره، چوبهاي نوكتيز خود را در زمين فرو ميكردند و دانهاي در آن ميانداختند و، پس از پوشانيدن آن با خاك، با اشاره ديگري، پيش رفته اين كار را از نو شروع ميكردند و، به اين ترتيب، عمل بذرافشاني را انجام ميدادند. مرحله پيشرفتهتر، در بذرافشاني، آن بوده است كه به يك قطعه چوب، نوكي تيز يا قطعه استخواني متصل كرده، روي آن، چوب ديگري به شكل چليپا قرار ميدادند و كشاورز، با پا، آن را ميفشرد و در زمين فرو ميكرد.
چون اهلي كردن حيوانات و استخراج فلزات براي انسان ميسر شد، توانست ادوات سنگينتري بسازد و به اين ترتيب بود كه گاوآهن جانشين اسباب سابق گرديد، و توانستند زمين را بهتر زيرورو كنند. «2» به نظر گوردن چايلد: «اقتصاد دوران نئوليتيك عصر بربريت يا عهد حجر جديد (حجر صيقلي)، ايجاب ميكرد كه محصول فراواني فراهم آيد تا ذخيره كافي براي بدست آوردن محصول جديد، در اختيار باشد، و بههمين منظور بود كه انبارها در تمام دهكدههاي بربرها، حتي در قديمترين آنها اهميتي بسزا داشت. براي جدا كردن دانههاي گندم و جو از پوست، خرمنكوبي و بوجاري، و براي تبديل دانهها به آرد، آسيا كردن معمول بود. غلات را گاهي در هاون ميكوبيدند ولي بيشتر اوقات، براي تهيه آرد، غلات را روي سنگي به شكل نعلبكي ريخته، بكمك سنگ ديگري، آن را آرد ميكردند. تهيه نانهاي شيريني يا آش و آبگوشت اشكالي نداشت ولي
______________________________
(1). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان، پيشين. ص 15.
(2). مشرق زمين: گاهواره تمدن. (تاريخ تمدن). بخش اول، كتاب اول. پيشين. ص 13.
ص: 11
عمل آوردن نان، گذشته از تنور مخصوص، مستلزم اطلاعاتي در بيوشيمي بود تا بتوان خمير مايه لازم را نيز تهيه كرد. اين اطلاعات مقدماتي در بيوشيمي، راه كشف تازهاي يعني مشروبات تخمير شده را بر مردم گشود. در آغاز دوره تاريخي، مصريها و اهالي بين النهرين طرز تهيه آبجو را ميدانستند و سومريها براي جلب محبت خدايان، مقداري از اين مشروبات به آنها تقديم ميكردند.
اين مشروبات، در سه هزار سال پيش از مسيح، در عداد ضروريات زندگي اغلب مجامع اروپايي و آسيايي بود و براي استعمال آنها در ضمن جشنهاي مذهبي، سبوها و كوزهها و گيلاسهاي مختلفي ساختند. از روي مدارك مربوط به علم آثار مادي بشر (اتنوگرافي)، ميتوان حدس زد كه اين اختراعات كار زنان بود. آنها با ساختن سفال، به علم شيمي؛ هنگام رشتن و نختابي، به فيزيك؛ و از راه نساجي، به مكانيك آشنا شدند و كشت كتان و پنبه، راه گياهشناسي را به روي آنان گشود.
در دوره بربريت، مردان هم، نقش مؤثري انجام ميدادند. نقش عمده مردان در اين راه پرورش حيوانات بود، و اين مطلب را با توجه به زندگي مجامع ابتدايي معاصر نيز ميتوان دريافت.» «1»
در روستاهاي پراكنده اين دوران، تمدنهاي بيشماري بوجود آمد كه وجه امتياز آنها، كشت گياهها، پرورش حيوانات مختلف، ايجاد موازنه ميان كشاورزي و گلهداري، انتخاب محلهاي گوناگون براي ايجاد روستا، بكار بردن نقشهها و روشهاي متفاوت در خانهسازي، شكل و زينت ظروف و بالاخره اختلاف بارزي ميان مراسم مذهبي بعد از مرگ، اختلاف ميان طلسمها و سبكهاي هنري ميباشد. «2»
به اين ترتيب، ميبينيم كشف كشاورزي و بدست آوردن غذا از زمين، تغيير عظيمي در حيات بشر بوجود آورد. براي انسان خيلي آسانتر بود كه بوسيله كشاورزي غذاي خود را از زمين بدست آورد تا اينكه تماموقت با اضطراب و نگراني به دنبال شكار حيوانات باشد. «طبق اكتشافات نباتشناس شوروي، ن. اي واويلوف، اول بار، زراعت گندم در حدود پنج تا شش هزار سال قبل از ميلاد در شمال تركيه و در جنوب غربي قفقاز آغاز شد و سپس، از طرفي در مصر و از سوي ديگر در بين النهرين معمول گرديد و بوسيله مردم اين دو سرزمين، در اروپا و آسيا رايج گرديد. مدتها بعد در ايران يا در افغانستان، بوسيله پيوند گندم وحشي مزبور با بعضي انواع ديگر، گندم نرم بوجود آمد و اين همان است كه تا امروز زراعت و مصرف ميكنيم.» «3»
«در همان ايامي كه در بعضي از روستاها، از گاو بعنوان وسيله حملونقل يا حيوان باركش استفاده ميكردند، عدهاي به فكر افتادند كه بجاي كشيدن كج بيل و تسطيح زمين بكمك زن، از اين حيوان نيرومند استفاده كنند. به اين ترتيب، يك جفت گاو جاي زنان را گرفت و گاوآهن بكار افتاد. براي بهرهبرداري بيشتر از نيروي كشش حيوانات، يوغ و مالبند نيز اختراع شد. شانههاي پهن حيوان، نقطه اتكاي مناسبي جهت تحمل سازوبرگ جديد بود. گاو آهن كار روستاييان را تغيير داد؛ بجاي قطعات كوچك زمين، مزارع وسيع، زير كشت رفت و
______________________________
(1). گوردن چايلد، سير تاريخ. ترجمه احمد بهمش، ص 3- 52 (به اختصار).
(2). ر ك: همان. ص 56.
(3). تاريخ صنايع و اختراعات، پيشين. ص 32.
ص: 12
گلهداري از امور وابسته به كشاورزي به شمار آمد. اختراع جديد، زنان را از كار سختي كه بعهده داشتند نجات داد، ليكن آنها را از كار انحصار توليد غلات و بالنتيجه از مقامي كه در جامعه به دست آورده بودند محروم ساخت، و بيل زدن مزارع نيز به مردان محول شد.
اما درباره گاوها، بايد گفت كه در وضع جديد، غذايي مقويتر از آنچه از مراتع نصيب آنها ميشد ضرورت داشت؛ بنابراين، آنها را در اصطبل نگاه داشتند و يونجه و جو را كه براي همين كار كشت ميشد، به آنها ميدادند و فضولات آنها را بعنوان بهترين كود طبيعي به كار ميبردند.
با بستن گاو به گاوآهن، انسان به مهمترين اكتشافات نايل شد و نيروي محرك ديگري غير از عضلات خويش به اختيار درآورد و راه براي استفاده از ماشين بخار و موتورهاي انفجاري باز شد.» «1»
بطوريكه دياكونوف، در تاريخ ماد نوشته است «در سرزمين ايران: ماديها از خيش و بستن گاو به آن ... در هزاره دوم و حتي پايان هزاره سوم قبل از ميلاد اطلاع داشتند.» «2» به نظر پيير روسو، با استفاده از گاوآهن، ازدياد محصول سي تا چهل برابر شد و روش جديد چنان توفيق يافت كه بزودي در مصر و در چين نيز متداول شد. «3»
پيير روسو، با استناد به حفريات باستانشناسان «در عور و تپه گورا، اختراع چرخ را كه محور تمام صنايع جديد است، مولود مساعي مردم جنوب غربي آسيا ميداند و مينويسد: طبق نظر ژنرال فروژيه «4» از عهد حجر، هر وقت آدمي مجبور بود بار سنگيني را حمل كند، آن را روي شاخ و برگ درختان ميانداخت. و شاخه را مانند ارابهاي ميكشيد. بعدها، در نتيجه تجارب عديده، دريافت كه تنههاي بزرگ درختان را ميتوان بوسيله غلتانيدن بسهولت حركت داد.
به اين ترتيب، از آن پس، بار خود را روي دو تنه درخت قرار داد و فكر اختراع چرخ را از اين غلتكها الهام گرفت. «5»
به نظر پيير روسو، «وقتي كه چرخ اختراع شد، پيدايش ارابه نتيجه طبيعي آن بود.
ميبايست دو چرخ را بوسيله محوري بههم متصل سازند و بر آن نشيمني مستقر كنند و بر اين مجموعه مالبندي بيفزايند ... با اين حال، ارابه مقدماتي مزبور، بزودي، اصلاح شد و تبديل به وسيله نقليه كامل، كه چهار چرخ داشت، گرديد.» «6»
با گذشت زمان، كشف و استفاده از فلزات در فعاليتهاي اقتصادي و جنگي و به كار گماشتن چرخ ارابه و گاوآهن و استفاده از خر، و چهارپايان ديگر در كار باربري سبب گرديد كه محصول روستاها بيش از پيش فزوني گيرد. علاوه بر اين، ايجاد ترعهها و جلوگيري از طغيان رودها و زهكشي باتلاقها و آبياري مناطق خشك و به كار بردن كود در كارهاي كشاورزي نه تنها از خطر قحطي و گرسنگي تا حد زيادي كاست بلكه سبب گرديد كه كشاورزان، علاوه بر
______________________________
(1). سير تاريخ. پيشين. ص 4- 73 (به اختصار).
(2). دياكونوف. تاريخ ماد. ترجمه كريم كشاورز، ص 450 (به اختصار).
(3). ر ك: تاريخ صنايع و اختراعات، پيشين. ص 44.
(4).Frugier
(5). ر ك: تاريخ صنايع و اختراعات، پيشين. ص 45.
(6). همان. ص 46 (به اختصار).
ص: 13
مصرف عادي خود، مقدار زيادي محصول ذخيره كنند. «بعد از غذا، موضوع پوشاك اهميت داشت.
از مدتها قبل، ديگر پوشاك آدمي پوست حيوانات، چنانكه معمول پيشينيان بود، نبوده است.
مردم متوجه شده بودند كه با الياف بعضي نباتات كه در مراتع طبيعي ميروييدند، ممكن است نخي تابيد و از اين نخ پارچه بافت. بنابراين، زراعت اين نوع نباتات را معمول كردند.
بدينطريق، كتان بوجود آمد، و آنگاه آموختند كه چگونه ميتوان بوسيله دوك، اين الياف را بهم بافت و نخ بوجود آورد. سپس، نوعي دستگاه نساجي اختراع شد ... اين دستگاه نساجي ساده عبارت بود از چهارچوبي كه بطور قائم در زمين مينشاندند و نخهاي قائم را به آن مي- آويختند. و بوسيله وزنههايي آنها را بوضع كشيده، نگاه ميداشتند ... به اين طريق، غير از توريهاي ماهيگيري، پارچههايي نيز ميبافتند ... به احتمال قوي، اكثريت مردم لخت و عور يا تقريبا لخت بودند ... اما مسلما اين موضوع مانع از آن نميشد كه بانوان خود را با گردنبندها و دستبندها و گوشوارههايي كه از عاج يا صدف يا مرمر رنگيني تهيه ميشد، زينت دهند.» «1»
مسكن و پوشاك
در كتاب تاريخ جهان باستان درباره اين دو نياز ديرين بشر چنين آمده است: «زاغههاي زيرزميني كه در عهد كهنسنگي، مورد استفاده انسان بود، در عهد نوسنگي نيز، بعنوان شكل اصلي مسكن، در مناطق معتدل همچنان
______________________________
(1). همان. ص 6- 35 (به اختصار).
ص: 14
باقي مانده. علاوه بر آن خيمههايي وجود داشت كه با تير و شاخه برپا ميكردند و روي آن را با پوست حيوانات و پوست و برگ درختان ميپوشانيدند. بعدها خانههايي به شكل چهار گوشه يا بيضي كه داراي ديوار و سقف است پديدار گرديد. سقفها را با كاه، جگن و پوست درخت غان و توده علف ميپوشانيدند، بام را شيبدار ميساختند تا آب باران از آن جريان يابد. بمنظور ايمن- ماندن از گزند جانوران درنده و دشمنان، خانهها را بر روي چوب بست و غالبا در اراضي باتلاقي يا در نواحي كمعمق درياچهها بنا ميكردند. نخستين كلبهها در و پنجره نداشت، و با بورياي سادهاي در ورودي را ميبستند. از عهد نوسنگي، قبايل خاورميانه از درهاي چوبي كه روي
ص: 15
پاشنه سنگي ميچرخيد استفاده ميكردند. مردم به روي زمين در بستري از شاخ و برگ، پوست، بوريا و يا در ننو ميخوابيدند، بجاي بالش قطعه چوبي زير سر ميگذاشتند. در اين دوران، معمولا بر حصير يا پوست حيوانات مينشستند. بايد دانست كه نيمكت نيز سابقهاي بسيار قديمي دارد. ظروف را از چرم، چوب و شاخههاي بهم بافته و يا پوست درخت ميبافتند. با اختراع سفالسازي، امكان طبخ غذا براي انسان فراهم شد. ظروف گلي را در آتش ميپختند. ابداع هنر سفالگري كار زنان است. نخستين پوشاك انسان، كمربند، شنل، پيشبند و پاچين بوده است، و در مناطق سرد، اندك اندك، استفاده از تنپوش، شلوار، پوست حيوانات، ريسندگي، بافندگي، استفاده از پشم و الياف گياهان معمول گرديد. كفش، كه استعمال آن پس از لباس متداول گرديد، محدود به برخي سرزمينها بود و از چرم و پوست حيوانات و گاه از چوب يا پوست درخت ساخته ميشد.» «1»
بطوريكه گوردن چايلد، ضمن بحث در پيرامون تكامل فن كشاورزي، نوشته است:
«بموجب مداركي كه از دو هزار و پانصد سال پيش از ميلاد در دست است با ايجاد ترعهها، جلوگيري از طغيانها، زهكشي باتلاقها و آبياري مناطق خشك، يك زمين جوكاري هشتاد و شش مرتبه بيش از آنچه در آن كشت شده بود حاصل ميداد، و كشاورزان، به اين ترتيب، ميتوانستند علاوه بر مصرف خويش، مقدار زيادي محصول ذخيره داشته باشند.» «2»
به نظر ويل دورانت: «انسان هنر پيشبيني و خصلت دورانديشي را از طبيعت آموخت، و مفهوم زمان را دريافت. انسان كه مكرر ميديد پرندگاني چون داركوب، فندق و ساير دانهها را در شكاف درخت پنهان ميسازند، و زنبور، عسل را در كندوي خود ذخيره ميكند، فكر ذخيره كردن براي آينده را دريافت، و شايد براي آنكه به اين مرحله از فهم برسد، هزاران سال، در حالت بيتوجهي نسبت به آينده بسر ميبرده است.
با گذشت زمان، وسيله نگاهداري گوشت از راه خشكاندن يا دود دادن يا در يخ نگاه داشتن آن، به دست انسان افتاد؛ كار مهمتر، آنكه انبارهايي براي حفظ دانهبار، از باران و رطوبت و حشرات و دزدان ساخت و در آنها خوراك خود را براي فصول بيحاصل سال، ذخيره كرد.
به اين ترتيب، با مرور زمان، بر وي معلوم شد كه كشاورزي ممكن است وسيلهيي باشد كه بهتر و بسامانتر از شكار، خوراك او را تأمين كند. هنگامي كه چنين شد، انسان يكي از سه گامي را كه براي گذشتن از زندگي جانوري و درآمدن به عالم تمدن ضرور است برداشته بود، و اين سه مرحله عبارت است از: سخن گفتن، كشاورزي، خطنويسي.» «3»
«هنگامي كه انسان آتش را پيدا كرد، اين حرص كوركورانه كه به خوردن همهچيز داشت، تخفيف يافت، و آتش بدستياري كشاورزي، نيازمندي انسان را به شكار، تا حد زيادي، كمتر ساخت. با پخته شدن غذا جذب سلولوز و مواد نشاستهيي كه در گياهان موجود است آسان
______________________________
(1). هيأت محققان شوروي، تاريخ جهان باستان، ترجمه انصاري، همداني و مؤمني، ج 1، ص 74 به بعد (به اختصار).
(2). سير تاريخ. پيشين. ص 82.
(3). مشرق زمين: گاهواره تمدن، (تاريخ تمدن) بخش اول، كتاب اول، پيشين. ص 16- 15.
ص: 16
گشت و به اين ترتيب، انسان توانست شالوده غذاي خود را بر روي غلات و بقولات قرار دهد.
از طرف ديگر، با پخته شدن غذا، مواد سخت آن نرم شد و احتياج به جويدن نقصان پذيرفت و از همينجا خراب شدن دندانها كه يكي از معايب مدنيت است بتدريج آغاز شد ... اگر انسانيت انسان با سخن گفتن، و مدنيت با كشاورزي آشكار شده، صناعت نيز با پيدا شدن آتش امكانپذير شده است. انسان هرگز آتش را اختراع نكرده بلكه اين معجزه به دست طبيعت انجام پذيرفته است؛ خواه از مالش برگها و شاخههاي درختان بوده باشد يا از جهيدن برق يا از تركيب پارهاي مواد شيميايي. هنگامي كه انسان بر معجزه آتش دست يافت، آن را به هزاران خدمت گماشت كه نخستين آنها، به گمان ما، مقهور كردن بزرگترين دشمن او، يعني تاريكي شب بود.
پس از آن، از آتش استفاده حرارت كرد و، به اين ترتيب، توانست از مناطق استوائي به جاهاي ديگر برود و، خرده خرده، تمام سطح زمين را آباد و قابل سكونت سازد. سپس با آتش، مواد معدني را نرم و چكشخوار ساخت و از مخلوط كردن آنها با يكديگر چيزهايي به دست آورد كه از حيث سختي و فرمانبرداري، بهيچوجه، با آنچه از طبيعت بدست ميآمد، قابل قياس نبود.
آتش، باندازهيي، در نظر مردم ابتدائي شگفتانگيز و پرسود بود كه آن را يكي از معجزات ميپنداشتند و چون خدايي ستايش ميكردند. انسان ابتدايي، در عينحال كه به شكار ميرفت و گلههاي خود را ميچرانيد، و به زيرورو كردن زمين مشغول بود، پيوسته در فكر يافتن وسايلي مكانيكي بود كه بتواند در حل هزاران مسأله زندگي دستيار وي باشد. در آغاز كار، به اين قانع بود كه از مواهب طبيعت استفاده كند و، بهمين جهت، ميوههاي زمين را براي خوراك، و پوست و پشم حيوانات را براي پوشاك، و غارها را بعنوان مسكن خود بكار ميبرد ...
بعدها، با تقليد از ميمونها و ديگر حيوانات، در صدد تهيه وسايل دفاعي براي خود برآمد. به قول فرانكلن، انسان جانوري است كه افزار ميسازد و بكار ميبرد.
انسان با چوب خيزران، نيزه و كارد و سوزن و بطري ميساخت و از شاخهاي درخت، گاز و گيره تهيه ميكرد، و با پوست درخت، طناب و پارچههاي متنوع ميبافت. چوبدستي و عصا براي انسان ابتدائي وسيله بذرافشاني و دفاع بود، و بجاي نيزه، پيكان و شمشير بكار ميرفت.
همچنين انسان از معادن و سنگها، اسلحه و ادواتي ساخت؛ مانند چكش و سندان و ديگ و كارد و سر پيكان و اره و رنده و اهرم و داس و مته و جز آنها كه امروزه در موزهها همه آنها را ميتوان ديد.
پس از طي اين مراحل، براي انسان ابتدائي، سه گام ديگر مانده بود كه بايد بردارد و به عوامل اساسي تمدن اقتصادي برسد، و آنها عبارتند از: وسايل حملونقل و عمليات بازرگاني و ايجاد وسيله مشتركي براي مبادلات.» «1»
از آنچه گذشت، كموبيش، به مراحل مختلفي كه انسان ابتدايي طي كرده است آشنا شديم. اكنون سير تكاملي تمدن و وضع زندگي اقتصادي را در ايران مورد مطالعه قرار ميدهيم:
دكتر گيرشمن معتقد است كه در سرزمين ايران، انسان، در پايان دوره سكونت در غار، موفق به ساختن ظروف سفالين ناهموار شده بود. «اين ظروف از فرط دودخوردگي به رنگ سياه
______________________________
(1). همان. ص 23- 17 (به اختصار و تناوب).
ص: 17
سير درآمده بود. اين نوع ظروف نيز با قديميترين بقاياي انسان، در دشت پيدا شده و بنابراين نشانه مهمي براي ارتباط ميان اين دو مرحله سكونت است.
در اين جامعه بدوي، وظيفه مخصوصي به عهده زن گذاشته شده بود: وي گذشته از آنكه نگهبان آتش و شايد اختراعكننده و سازنده ظروف سفالين بود، ميبايست چوبدستي به دست گرفته، در كوهها به جستجوي ريشههاي خوردني نباتات يا جمعآوري ميوههاي وحشي بپردازد.
شناسايي گياهان و فصل روييدن آنها و دانههايي كه ميآوردند، مولود مشاهدات طولاني و مداوم بود و او را به آزمايش كشاورزي هدايت ميكرد. نخستين مساعي وي در باب كشاورزي، در زمينهاي رسوبي انجام گرفت، و در همان حال كه مرد اندك پيشرفتي كرده بود، زن با كشاورزي ابتدايي خود، در دوره حجر متأخر «1» (دوران اقامت در غار) ابداعات بسياري نمود.
در نتيجه، ميبايست عدم تعادلي بين وظايف مرد و زن ايجاد شود، و شايد همين امر، اساس بعضي جوامع اوليه كه زن در آنها بر مرد تفوق يافته (مادر سالاري) «2» بوده است. در چنين جوامعي (و همچنين در جوامعي كه تعدد شوهران براي زن معمول است) زن كارهاي قبيله را اداره مي- كند، به مقام روحانيت ميرسد، و در عينحال زنجير اتصال خانواده، بوسيله زنان صورت ميگيرد؛ چه زن ناقل خون قبيله به خالصترين شكل خود به شمار ميرود، خواهيم ديد كه اين طرز اولويت زن، يكي از امور مختص ساكنان اصلي نجد ايران بوده و بعدها در آداب آرياييان فاتح وارد شده است.» «3»
بسياري از صاحبنظران، چنانكه قبلا گفتيم، آشنايي انسان را با كشاورزي يك مرحله انقلابي در تاريخ بشر ميدانند. «در اين دوره، انسان از حالت ساده تحصيل وسايل معيشتي به توليد وسايل زندگي پرداخت. با رسيدن به مرحله كشاورزي و دامپروري، بشر از مرحله ديرينه- سنگي وارد مرحله نوسنگي شد. در اين دوره نيز مانند سابق، از ابزارهاي سنگي استفاده ميكردند منتها هنرمندان آن دوران سنگها و ديگر وسايل چوبي و استخواني را با استادي بيشتري آماده كار ميكردند. از بركت كشاورزي و دامپروري، زندگي انسانها از بيخ و بن تغيير كرد، وسايل معيشتي بيش از پيش فراهم گرديد، و مردم آن روزگار از بركت امنيت و آرامش نسبي، فرصت بيشتري براي امور اجتماعي پيدا كردند. امكانات بشر براي پرداختن به نقاشي، حكاكي، موسيقي و ساير امور ذوقي و هنري بيشتر شد و زندگي روزبروز غنيتر و متنوعتر و پيچيدهتر گرديد.
در عهد نوسنگي، انسانها مانند گذشته، بصورت جماعات (كمونها) به حيات خود ادامه ميدادند، ولي جماعات كشاورز و دامپرور تازه به دوران رسيده، بر جماعات كهن كه از راه شكار و گردآوري مواد غذايي زندگي ميكردند، از جهات مختلف، برتري و مزيت داشتند. چه اينان ميتوانستند وسايل زندگي و مواد غذايي بيشتري تهيه كنند و از بركت اين امكانات، روزبروز بر تعداد نفوس بشري افزوده ميشد- كار كشاورزان و دامپروران به يك كار دقيق و سازمان- يافته احتياج داشت. مردم اين دوران براي اولينبار، به مسأله فصل و زمان توجه كردند.
مردم كشاورز ناگزير بودند هنگام كشت، و وقت درو، و فصل شخم را مراعات كنند. به اين
______________________________
(1).Neolitique
(2).Matriarcat
(3). تاريخ ايران از آغاز تا اسلام. پيشين. ص 10- 9.
ص: 20
ترتيب، فعاليت جماعات بشري در اين دوران، بطور قابل ملاحظهاي دقيقتر و بغرنجتر شد.
اقتصاد بشري در اين عصر، احتياج به انبارهايي براي حفظ محصولات و جمعآوري و حفظ علوفه براي اغنام و احشام داشت. در همين دوره، انسان به وسايل يا چهارپاياني نيازمند بود كه بتوانند محصولات جمعآوري شده را از اراضي تحت كشت به محل اقامت برسانند.» «1»
وسيله حملونقل
به نظر ويل دورانت، هزاران سال، بشر، خود باركش خويش بوده است «پس از آنكه طناب و اهرم و قرقره را اختراع كرد، بر چهارپايان مسلط شد و آنها را به باركشي واداشت، آنگاه نخستين سورتمه را به اين ترتيب ساخت كه شاخه بلند درختان را بر پشت چهارپايان ميگذاشت و كالاي خود را بر روي آن حمل ميكرد، و كمي بعدتر، تنه درختان را همچون چرخي بر زير اين سورتمه قرار داد. پس از آن، وسط تنه درختان را به شكل شعاعهاي چرخدار درآورد و به اين ترتيب، بزرگترين اختراع مكانيكي كه عبارت از «چرخ» باشد پيدا شد و با قرار دادن آن زير سورتمه، ارابه صورت عملي به خود گرفت. با بستن تنه درختان به يكديگر، وسيله حملونقل مناسبي بر روي آب بوجود آورد؛ و با خالي كردن تنه درخت، نخستين زورق را ايجاد كرد. به كمك پارو و بادبان، انسان توانست از اين جزيره به جزيره ديگر آمدوشد كند و بالاخره روزي با كاملتر كردن اين وسايل، توانست از قارهيي به قاره ديگر سفر كند. با مشاهده ستارگان، انسان راه خود را در بيابان مييافت و قافلهها به هدايت روشنان فلكي طي طريق ميكردند.» «2»
انسان غير از وسايل نقليه براي حمل محصولات زراعتي، به انواع ظروف نيز نيازمند بود؛ و اين ظروف را از گل و چوب تهيه ميكرد. انواع ظروف گلي پخته، و ظرفهاي چوبي ميان- تهي از عهد كهن، در موزهها به يادگار مانده است. علاوه بر اين، انسان براي گرم كردن محل سكونت، به هيزم، و براي پختن غذا به اجاق نيازمند بود.
با گذشت زمان، در داخل جماعات بدوي، رهبران و ريشسفيدان و شيوخي پيدا شدند كه كارشان، سازمان دادن به امور اقتصادي و اجتماعي، تقسيم كار بين افراد، رهبري جماعت در جريانات دشوار و بحراني، و انتقال دادن اسرار كشاورزي و مهارتهاي فني و دانشهاي ديگر به نسلهاي جديد، و اموري ديگر از اين قبيل بود. با مرور زمان، موقعيت اجتماعي شيوخ بالا رفت تا جايي كه ميتوانستند اموال عمومي را به خود اختصاص دهند.
در نتيجه ترقي وسايل توليدي، وضع نخستين اجتماعات بشري (كمونها) متزلزل گرديد. وسايل توليدي جديد و ترقي تكنيك به خانوادهها اجازه داد بدون كمك ساير افراد به شكار بپردازند. با گذشت زمان، در داخل اين اجتماعات (كمونها) خانوادههايي پيدا شدند كه نسل اندر نسل به تهيه يك رشته از وسايل زندگي ميپرداختند؛ عدهيي در قايقسازي، جمعي در خانهسازي، و بعضي ديگر در كشاورزي متخصص شدند. به اين ترتيب، حرفه و فن و تخصص بوجود آمد. رشد توليد و توسعه فنون، منجر به اين شد كه ابتدا بين جماعات (كمونها) و بعد در داخل جمعيتها و گروههاي ديگر، يك نوع مبادله منظم بين فراوردههاي مختلف توليدي
______________________________
(1). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان، پيشين. ص 14.
(2). مشرق زمين: گاهواره تمدن (تاريخ تمدن)، كتاب اول، بخش اول، پيشين. ص 24- 23.
ص: 21
بوجود آيد. در عينحال، تكنيك تكامل يافته امكان ميداد، كه خانوادههاي مختلف بتوانند مستقل از كمون و عشيره خود، به زندگي ادامه دهند. بتدريج، افراد غني و فقير بوجود آمدند. طبيعي است كه در درجه اول، خانوادههاي غني از خانوادههاي رهبران و شيوخ سر برآوردند؛ زيرا اينها براي غني شدن، امكانات بيشتري در اختيار داشتند. افراد غني مايل بودند كه در مصرف، كاملا مختار باشند. به اين ترتيب، مالكيت خصوصي شكل گرفت، و اين پديده براي اجتماع ماقبل طبقاتي ناشناخته بود و با آن سازش و همآهنگي نداشت.
پيوندهاي خويشاوندي، كه در دوره پيشين، بعنوان وسيله ارتباط اصلي، در درون كمون بود از بين رفت. اغنيا و افراد متمكن و برجسته ميكوشيدند نيروهاي خود را براي دفاع از اموال و ثروت خويش و براي حفظ سيادت و قدرت خود، در برابر ساير افراد عشيره و «كمون» متحد بكنند. هرچند كه آنها با ساير افراد اجتماع خويشاوند بودند ولي در نتيجه تغيير شرايط اقتصادي، موقعيت انسان در داخل جماعت (كمون) ديگر به مناسبات خانوادگي و «خون» بستگي نداشت بلكه منصب و وضع مالي و اقتصادي، موقعيت اجتماعي انسانها را مشخص ميكرد؛ يعني اصل، «ثروت و قدرت» بود- به اين ترتيب، به دوران مساوات و كار دسته جمعي كه در جماعات قبل از پيدايش طبقات وجود داشت پايان داده شد. «1»
به نظر ويل دورانت، پس از گذشت قرنها «بواسطه پيدايش كشاورزي و بردگي و در نتيجه تقسيم كار و اختلاف فطري و جبلي اشخاص، تساوي نسبي كه در جامعههاي ابتدايي موجود بود، رفته رفته از بين رفت و جاي آن را عدم برابري و تقسيمات طبقاتي گرفت. در اجتماع ابتدايي، بطور كلي، وجه امتيازي ميان بنده و آزاد ديده نميشود، و بندگي و اختلاف طبقات وجود ندارد، و اختلاف ميان رئيس و پيروانش يا هيچ است يا اگر هست چيز قابل ملاحظهيي نيست. بتدريج كه زندگي مكانيكي و صنعتي پيچيدهتر و مفصلتر ميشود، اشخاص غير ماهر در كار، يا ناتوان، فرمانبردار نيرومندان ميشدند، و هرگاه كه اختراع تازهيي پيش ميآمد، همچون سلاح جديدي در دست اقويا قرار ميگرفت، و تسلط آنان را بر ضعفا و بهرهبرداري آنها را از اين طبقه فزوني ميبخشيد. سازمان توارث، براي كساني كه مال بيشتر داشتند فرصت تازهاي براي حفظ تفوق فراهم ميآورد و به اين ترتيب، از جامعههايي كه آنوقت، حالت متجانس و يكنواختي داشتند، طبقات و تقسيمات اجتماعي متعدد بيرون ميآمد. اغنيا و فقرا روزبروز به ثروت يا فقر خود بيشتر پي ميبردند، و گودالي را كه ميان آنان وجود داشت، بهتر احساس ميكردند. جنگ طبقات، مانند رشته سرخ رنگي، در طول تاريخ كشيده شد، و همين اختلاف، پيدايش داوري را به نام دولت و حكومت ضرورت بخشيد تا در جنگ ميان طبقات، حكميت كند و مالكيت را محفوظ دارد و آتش جنگ را برافروزد و سازمان صلح را انتظام بخشد.» «2»
انسان با دستيابي به آتش و كشف ذوب فلزات، ابتدا مس و روي، و سپس آهن را وارد ميدان زندگي خود كرد. «احتمالا اين امر، يعني دسترسي به فلزات براي اولينبار، در
______________________________
(1). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان، پيشين. ص 13 به بعد (به اختصار).
(2). مشرق زمين: گاهواره تمدن، كتاب اول، بخش اول، پيشين. ص 33.
ص: 22
آسياي غربي، قريب پنجهزار سال قبل، اتفاق افتاده است. افزارهاي فلزي، بسيار ثمربخشتر و مؤثرتر از افزارهاي سنگي، استخواني و چوبي بودند؛ در نتيجه كشاورزان و دامپروران با استفاده از افزارهاي محكم جديد، ميزان توليدشان بيشتر شد، زندگي اجتماعي پيچيدهتر گرديد و چنانكه گفتيم اختلاف طبقاتي پديد آمد و قشر ممتازي در داخل جامعه مشخص گرديد. اين گروه تمام امور اداري و حكومتي را در كف گرفت، و براي حفظ و حراست و تأمين مخارج زمامداران ماليات، بوجود آمد تا در موقع ضرورت بكار آيد. اگر مردم از پرداخت ماليات سرباز ميزدند، بزور ميگرفتند، اما اعمال زور نه فقط در داخل اجتماع و براي دفاع اجتماع در برابر دشمنان بكار ميرفت بلكه جنگ در اين دوره بصورت صنعتي سودآور بوجود آمد و بعنوان يك حرفه و شغل، شناخته شد. چه جنگ منشأ درآمد و سود بود و اسراي جنگي را كه سابقا ميكشتند، اكنون به غلام و برده تبديل ميكردند. حاصل و ثمره كار بيشتر شده بود، كار برده سودبخش بود. به اين ترتيب بتدريج و بطوريكه براي مردم مشهود نبود، طبقه بردگان پديد آمد و تقسيم جامعه به طبقه آزاد و برده صورت گرفت و استثمارگران و استثمارشدگان در برابر هم قرار گرفتند و عصر جديد يعني دوران اجتماع طبقاتي آغاز گرديد.» «1»
اكنون بار ديگر، سير تكاملي انسان را در سرزمين ايران مورد مطالعه قرار ميدهيم:
دكتر گيرشمن، ضمن مطالعه در حيات ماقبل تاريخي ساكنان دشت ايران، مينويسد:
از اين عهد كه تاريخ آن را ميتوان در حدود هزاره پنجم ق. م. قرار داده ميتوانيم پيشرفتي را كه در تمدن مادي، ساكنان نجد ايران رخ داده تقريبا بدون انقطاع تعقيب كنيم. اين تمدن، تابع تأثيرات مختلف برحسب محيط، وضع طبيعي زمين، آبوهوا، تماس با ملل همسايه و همچنين هجوم و مهاجرت بوده است. اما تغييرات ناشي شده را نميتوان اينجا مورد مطالعه قرار داد؛ در حقيقت، هنوز غالب اين امور بر ما مجهول است، چه حتي امروز سراسر محوطه ايران، از نظر تحقيقات باستانشناسي، بكر و دستنخورده باقي مانده است.
قديميترين محل سكونت بشري كه در دشت شناخته شده «سيلك» «2»، نزديك كاشان، در جنوب تهران است.
انسان هنوز طرز ساختن خانه را نميدانست و در زير آلونكهايي كه از شاخسار درختان درست شده بود خود را حفاظت مينمود. بعدها چينههاي محقري بر سر بقاياي مساكن پيشين ساخته شد. وي همچنانكه به شكار ادامه ميداد، فعاليتهاي فلاحتي را توسعه ميبخشيد، و بدين دو نوع مشغوليت نوع سومي هم افزود، و آن ذخيره كردن آذوقه بود؛ چه استخوان گاو و گوسفند اهلي، در ميان بقاياي عهد اول پيدا شده است. علاوه بر ظروف سفالين و سياه و دودزده كه در غارها با دست و بدون چرخ ساخته ميشد، يك نوع ظروف تازه قرمزي هم پيدا شده كه در كورههاي بسيار ابتدايي ميپختهاند. در اين زمان، نخستين پيشرفت در فن كوزهگري صورت گرفت، و آن پيدايش ظروف منقوش بود. تعداد قابل ملاحظهاي حلقههاي دوك، كه از گل رس پخته يا از سنگ ساخته شده، نشان آن است كه انسان قديم در ايران مبادي صنعت نساجي
______________________________
(1). دايرة المعارف نوجوانان و جوانان، پيشين. ص 16 به بعد.
(2).Sialk
ص: 23
را ميشناخته است. ابزار كار همه از سنگ بود، از قبيل تيغه كارد كه از سنگ چخماق ميساختند.
در اواخر اين عهد نخستين اشياء كوچك مسين كه هنوز چكش كاري ميشد ظهور كرد. انسان غار دريافته بود كه مس نرم و قابل تورق است، اما هنوز طرز ذوب كردن آن را نميدانست. مرد و زن هردو علاقه داشتند كه خود را آرايش كنند، گردنبندهايي از صدف ترتيب ميدادند و حلقه انگشتري و دستبند را، از صدفهاي بزرگ يا سنگهاي نرم ميساختند. محتملا خالكوبي و يا لااقل بزك هم معمول بود. ذوق هنري در كندهكاري روي استخوان جلوهگر است.
مرده را بطرز درهم پيچيدهاي در كف اتاقها دفن ميكردند. خوردنيهاي جامد و به احتمال، مايع، نيز با ميت در قبر او گذاشته ميشد. اهلي كردن نخستين حيوان، كه سبب آن شايد احتياج بشر به داشتن چارپايان قابل قرباني بوده، داراي اهميت عمده در پيشرفت تمدن است.
حيوان بيآنكه به انسان در تغذيه خود نيازمند باشد، خوراك و پوشاك او را تهيه ميكرد و منبع قدرتي بود كه ميتوانست در كار يا حملونقل، مورد استفاده قرار گيرد. گلهداري و تربيت اغنام و احشام مستلزم وجود خانوادهاي بزرگ بود كه شامل زنان، فرزندان و حتي غلامان باشد.
بدين وجه، در اين عصر، عناصر اوليه اقتصاد انساني به وجود آمده كه عبارت بود از شكار، صيد ماهي، باغداري و كشت و زرع و پس از آن تربيت حيوانات و بهرهبرداري از منابع زير زميني- بشر از آن وضع كه براي خوراك روزانه خود، ملزم به شكار كردن بود بدرآمد، بدين نحو كه بكار توليد پرداخت و وارد نخستين مرحله، در راه توسعه تجارت يعني ايجاد مواد اضافي شد، كه ميتوانست آن را با مواد ديگر مبادله كند. گيرشمن، ضمن مطالعه تمدن ماقبل تاريخي ايران در هزاره چهارم قبل از ميلاد، مينويسد: چون بشر غالبا در صدد تكميل لوازم خود بود، از تزيين و تكميل خانهها و مساكن خويش غفلت نميورزيد. خانه وسيعتر گرديد و داراي درهايي شد. چينه جاي خود را به خشت گلي ناموزون داد، ديوارهاي اتاق را با رنگ قرمز مياندودند، ظروف گلي جديد را با دقت بيشتري ميساختند و در كوره اصلاح شدهاي پخته ميشد.
پيدايش اين ظروف، نشانه اختراع چرخ است كه عبارت از يك تخته ساده باريك بود كه روي زمين قرار ميگرفت و شخصي آن را ميچرخانيد. گيرندگي و تازگي اين ظروف مربوط به تزيين آن
ص: 24
است. حيواناتي از قبيل پرندگان، گرازها روي اين ظروف نقش ميكردند. فلز بتدريج، براي ساختن ابزار مورد استفاده قرار ميگرفت، مس را هنوز چكشكاري ميكردند ولي ذوب نمينمودند.
دهكده بسرعت ترقي كرد، انسان كه خيش را از سابق استعمال ميكرد، از ابداعات همسايگان خود، در ساختن خانه، هموار كردن زمين و آبياري استفاده نمود. در اين زمان، تجارت توسعه يافت و مبادلات متداول گرديد. مواد توليد شده در اين تجارت بدوي بمنزله وجه رايج به كار ميرفت. نه تنها پوست و پيكان بلكه مواد غذايي مانند گندم، جو، ميوه، گله و رمه وسيله مبادله بود.
در هزاره چهارم ق. م.، در رشته معماري و خانهسازي پيشرفتهايي حاصل شد؛ آجر بيضوي شكل و ناهموار سابق تبديل به آجر صاف و مستطيلي گرديد كه با خاك نرم ساخته ميشد و هنوز هم مورد استعمال است. محلههاي دهكدهها كه كوچههاي تنگ و پيچاپيچ آنها را قطع ميكرد، بوسيله مرزها از يكديگر جدا ميشد. درها همچنان پست و تنگ بود و ارتفاع آنها از 80 و 90 سانتيمتر تجاوز نميكرد. پنجره بطرف كوچه باز ميشد. در اين دوره، و در نتيجه اختراع چرخ و كوره آجرپزي با ضمايم آن، در ساختن كوزهها، كاسهها، جامها و خمرهها دقت و ظرافت بيشتري بكار بردند. و نقشها و تصاوير و رنگهاي زندهتري استعمال ميكردند. هنرمندان اين دوره هرگز خود را در شيوهاي كه در آن مهارت يافته بودند محدود نميكردند بلكه دائما به تغيير آن اقدام ميكردند.
صنعت فلزكاري نيز به ترقي خود ادامه ميداد. مس را ذوب و ريختهگري ميكردند.
دشنهها و چاقوهاي مسين در خانههاي متعلق به اين دوره بدست آمده است. همانطور كه تجارت توسعه مييافت، ناچار بودند محتويات يك خمره يا يك عدل بار را با بكار بردن «مهر» تضمين
ص: 25
و مراقبت كنند تا مال التجاره دستنخورده تسليم خريدار شود.
با تمام پيشرفت نسبي كه در نجد ايران حاصل شده بود، نميتوان تمدن ايران را در اين دوره با دشت پرثروت بين النهرين مقايسه نمود. در ايران، بعلت عدم مساعدت طبيعت و پراكندگي جمعيت، شهرنشيني مدتها به تأخير افتاد، فقط در منطقه جنوب غربي ايران، در شوش، مركزيتي در زندگي مدني پديد آمد و نخستين دولت متمدن عيلام بوجود آمد. «1» گيرشمن در صفحات بعد، به موقعيت اقتصادي و اجتماعي ايران در قرون بعد اشاره ميكند: «ايران در زندگي ملل آسياي غربي، در طي سومين هزاره ق. م. اهميت يافت. پادشاهيهاي بزرگ بين النهرين كه مبتني بر اقتصاد مدني بودند، در توسعه حيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود ترقي عظيم حاصل كردند.
احتياج آنها به مواد اوليه براي ابنيه، امور عام المنفعه، اسلحه و اشياء هنري افزوده گرديد. با توسعه قدرت سلطنتي، مقادير بسيار، از اشياء مصنوع، در مراكز مختلف بين النهرين ساخته شد.
سياست اقتصادي سلاطين، آنان را وادار كرد كه بيش از پيش در جستجوي بازارها برآيند.
ايران در اثر نزديكي با دول نيرومند، توجه همگان را جلب ميكرد و موقعيت ترانزيتي ممتازي داشت. سرب ارمنستان و لاجورد بدخشان و ذخاير معدني و طلاي ماد و مس و قلع و انواع سنگ از ايران به بابل حمل ميشد. يكي از انگيزههاي اساسي سلاطين بابل، در لشكركشي به ايران، دستيابي به منابع زيرزميني و استفاده از موقعيت ترانزيتي ايران بود ولي در اين راه توفيق نيافتند.» «2»
ظهور عهد مفرغ، در ايران در حدود دو هزار سال ق. م. وقوع يافت و موجب تغييرات مهمي در اقتصاد اين ناحيه شد؛ مراكز روستايي توسعه يافت ولي به پاي دهات و شهرهاي مغرب نرسيد. در حقيقت، كمي آب از ديرباز مانع توسعه كشاورزي ميگرديد و زندگي بدوي و نيمه بدوي را به سكنه اين نواحي تحميل ميكرد. با اين حال، ايران از بركت منابع زيرزميني خويش به حد وسيع در اقتصاد مدني ممالك غربي شركت جست، تجارت تحت شرايط دشواري انجام ميگرفت، بازرگانان ثروتمند، براي رهبري تجارت خود، غالبا مجبور بودند در نواحي آشفته و ناامن سفر كنند و در نتيجه براي احتراز از مخاطرات ميبايست سرمايه خود را به دست سلاطين، نجبا و روحانيان به كار اندازند. آنان منافع سرشاري از آن سرمايه بدست ميآورند و بازرگانان را ريزهخوار خوان خويش ميكردند. در اين عهد، بازرگانان دورهگردي بودند كه فلزات كهنه و مستعمل را ميخريدند و بعنوان گدازگر و آهنگر بكار ميپرداختند. ايران بواسطه مواد خامي كه داشت مورد توجه قرار گرفت و بعنوان يكي از مهمترين تهيهكنندگان مس، قلع، سرب، چوب و سنگ، لايق دخول در جمع ملل باستاني گرديد. همچنانكه روابط بازرگاني توسعه مييافت، كاروانها زيادتر ميشد، و مردم بيش از پيش به نقاط دوردست مسافرت ميكردند. «3»
______________________________
(1). ر ك: ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 24- 10.
(2). همان. ص 40- 39 (به اختصار).
(3). رك: همان. ص 55- 54.
ص: 27
نخستين فعاليتهاي اقتصادي در ايران
به نظر دياكونوف، از دورانهاي بسيار كهن، يعني از عهد نوسنگي (نئوليت)، در بسياري از نواحي آذربايجان، از بركت رودها و جويبارهايي كه از كوهها سرازير ميشد، فعاليتهاي كشاورزي صورت ميگرفت، ولي دستگاههاي عظيم و متمركز آبياري، نظير آنچه در بابل و مصر پديد آمده بود، در ايران ضرورت پيدا نكرد؛ چه ايران از لحاظ تكامل اجتماعي و طرز توليد و وسايل كار با كشورهاي نامبرده قابل قياس نبود و در مرحله ابتداييتري قرار داشت. «1»
در پرسپوليس، «استخر، در نتيجه تحقيقات، هرتسفلد، معلوم شده است كه مردم در ساختمانهاي گلي بطور دستهجمعي و در شرايط مادرشاهي زندگي ميكردند؛ نكاح دستهجمعي بود و هنوز مرد قدرت مطلق را بدست نياورده بود. تصوير خوك و بز و گوسفند بر ظروف كه با چرخ كوزهگري بدوي ساخته شده و مجسمههاي كوچك گاو نر و ماده كه محتملا مربوط به مراسم ديني بوده، از وجود دامداري و، بظن غالب، از دامداري در شرايط اسكان حكايت ميكند. درباره جامعه ماد، در عصر حجر و مس، ميتوان از روي نتايج حفاريهاي تپه حصار، نزديك دامغان و تپه گيان نزديك نهاوند، و تپه سيلك نزديك كاشان و گوي تپه نزديك رضائيه، داوري كرد.
قديمترين قشرهاي تپههاي مزبور را ميتوان به دوره پايان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم قبل از ميلاد مربوط دانست. در آن عصر، سرزمين ماد در مرحله تمدن سفالين ملون زيست ميكرد و علائم نخستين تقسيم مهم و اجتماعي كار، تقسيم كار ميان قبايل شبان پيشه و زراعت پيشه پديد آمده بود.
در دامنه كوهها از جويها براي آبياري استفاده ميشد و براي نخستينبار، غلات اهلي شده، محتملا جو و گندم وحشي و گندم كشت ميشد. از خيش و بستن گاو به آن، در هزاره دوم و حتي پايان هزاره سوم ق. م. اطلاع داشتند. فراواني تصاوير دامهاي بزرگ شاخدار و گوسفندان كه بر ظروف آن دوران ديده ميشود، از اهميت خاص دامداري حكايت ميكند.
در اين دوران، بتدريج، نقاط مسكوني دائمي (دهكدهها) كه هنوز مستحكم نبودند، ايجاد گشت. برخي مصنوعات و آلات مسين پديد آمد. مجموع اين پيشرفتها اجازه داد كه پيشه نساجي و كوزهگري ترقي بسيار كند. بتدريج، شرايط براي انتقال به دومين دوره مهم تقسيم اجتماعي كار، يعني تقسيم به پيشه و زراعت، فراهم آمد. تزيينات پيچ در پيچ هندسي ظروف (و محتملا منسوجات) از خصوصيات اين دوره بشمار ميرود كه در طي آن، مصنوعات كوزهگران و نساجان زمينه اصلي هنرنمايي و آفرينش هنري بود. «2»
به نظر گيرشمن، در آغاز هزاره اول قبل از ميلاد، دو واقعه بسيار مهم و غير مرتبط در تاريخ ملل آسياي غربي مؤثر بوده است: يكي مهاجمه هند و اروپاييان، و ديگري استعمال روزافزون آهن. مهاجمان يعني سواران ايراني با زن و بچه و گله، وارد ميشدند و در خدمت امراي محل قرار ميگرفتند، و همينها سرانجام بصورت امراي محلي قدرت را، دست گرفتند، ورود
______________________________
(1). ر ك: تاريخ ماد، پيشين. ص 110
(2). ر ك: همان. ص 128- 127.
ص: 28
مهاجمان، در ايران موجب تغييراتي در حيات مدني و اجتماعي مردم گرديد. بطوريكه از تتبعات گيرشمن برميآيد، جامعه طبقاتي ايران در اين موقع كاملا شكل گرفته بود «امير با بزرگان تابع و ملتزم ركاب زندگي ميكرد و بر روستاييان حكومت مينمود. وي درآمد خود را از املاك خويش تأمين ميكرد و براي شكار كردن، صيد ماهي و تربيت اغنام، از رعايا، عوارض ميگرفت. در زمينهاي اختصاصي او كارگران برده، كار ميكردند، و روستاييان ميبايست براي او به همه نوع بيگاري تن دهند، و نيز بجهت امور عام المنفعه مانند ايجاد جادهها، قنوات و پلها و استحكامات كار كنند؛ چون هزينه دربار، دائم التزايد بود و از راه ماليات تأمين نميشد، گاه امرا دست به جنگ ميزدند و از اين راه كسري ماليات را جبران مينمودند.
جامعه به چندين طبقه تقسيم ميشد: امير، نجبا، آزاد مردان مالك زمين، و كساني كه چيزي نداشتند، و در آخر بردگان. در اين دوران (هزاره اول قبل از ميلاد) وضع كشاورزان در ايران بهتر از مصر و بين النهرين بود. خرده مالكان با كشاورزان خود بطرزي ابتدايي كار ميكردند.
استخراج معادن آهن، مس و لاجورد منبع درآمد خوبي براي امير بود.
علاوه بر اين، فعاليتهاي بازرگاني نيز با كمك امرا عملي ميشد. مواد عمده تجارت عبارت
ص: 29
بود از اشياء تجملي زرين و سيمين، احجار كريمه، پارچههاي قلابدوزي شده. در اين اقتصاد ممزوج، تفوق اساسي با اقتصاد فلاحتي بود، يعني مملكت از راه كشاورزي و گلهداري زندگي ميكرد، و اين اقتصاد در سراسر قرون تا عهد هخامنشي ادامه داشت.» «1»
به نظر امستد، شرقشناس امريكايي، «انسان حقيقي، نخست، در شرق نزديك، پيدا شده است. پيش از نخستين دوره باران و يخبندان سخت، او به خرد كردن و تراشيدن سنگ چخماق دست زده بود. با اين ابزارهاي چخماقي، ميتوانيم جا پاي پيشرفت او را از ميان دومين، سومين و آخرين دگرگونيهاي آبوهوا، كه هركدام از آنها به شمار سالهاي ما، بيرون از اندازه دراز بود، دنبال كنيم؛ در پايان، او، هنوز در سطح فرهنگ دوره كهنسنگ بود. در اين سالهاي دراز او نه تنها در فن ساختن ابزارهاي سنگي و استخواني پيشرفت كرده بود، بلكه خانواده را پديد آورده بود كه از راه شكار نگاهداري ميكرد؛ با كندن غار، خانه ساخته بود؛ «نيروهاي خطرناك» را با جادو رام ميكرد و خشنود ميساخت، يا از خود دور ميراند و به زندگي آنسوي قبر اميدوار شده بود.
نزديك به پايان دوره سنگ كهن. (عهد حجر قديم)، مردماني از نوع خود ما، در شرق نزديك زندگي ميكردند. گاو و گوسفند و بز و خوك خانگي شده بود؛ جو و گندم و كتان كشت ميشد. از آن دوره، مردمان شرق نزديك به دو دسته جدا شدند، برخي صحراگرد و بعضي روستايي ماندگار. در حاليكه صحراگردان اصولا به همان صورت باز ماندند، شهرنشيني و فرهنگ در روستاها رشد ميكرد. براي نگهباني و حفظ خود از دست صحراگردان ديوار ميساختند و پادشاهي برميگزيدند كه مردان روستا را در جنگ رهبري كند.» «2»
گيرشمن، ضمن توصيف پادشاهي ماد و حكومت هخامنشيان، در توصيف وضع طبيعي ايران، مينويسد: «ايران توسط رودهايي مانند نيل، دجله و فرات- كه با طغيانهاي ساليانه خود، موجب حاصلخيزي ناحيه ميشوند مشروب نميگردد. ايران همچنين، از فصل بارانهاي سودمند منظم كه باعث حاصلخيزي زمين است برخوردار نميباشد. از قديمترين روزگاران، مسأله آب در ايران، امري حياتي به شمار ميرفت؛ زيرا بشر فقط در جايي ميتواند استقرار يابد كه آبياري امكان داشته باشد. بنابراين، سكنه ايران اجبارا متفرق گرديدند، و قوم ايراني بسيار كمتر از اقوام مصر و بين النهرين متراكم شدند. اين امر با مشاهده تفرق تلها يا تپههاي مصنوعي، بقاياي اجتماعات قديم، كه مسافر امروزي آنها را در فواصل چندين ده كيلومتر مييابد، بخوبي مجسم ميگردد. اوضاع طبيعي، موجب توسعه نوعي استقلال در هر ناحيه و حتي در هر دره گرديد، بطوريكه آثار آن هنوز از بين نرفته است.» «3»
پس از آنكه در دوره هخامنشيان، آسياي غربي به حيطه قدرت هخامنشيان درآمد، امنيت و آرامشي كم نظير در اين منطقه سايه افكند. رابطه اقتصادي در خشكي و دريا بين بخشهاي مختلف شاهنشاهي برقرار شد. دولت در آغاز كار با اخذ مالياتي منصفانه از ممالك
______________________________
(1). ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 72- 70 (به اختصار).
(2). تاريخ شاهنشاهي هخامنشي. ترجمه دكتر محمد مقدم، ص 4. (به اختصار).
(3). همان. ص 103 (به اختصار).
ص: 31
تابع خود، موفق گرديد چشم و گوشها و مأمورين ديواني و نظامي را براي اداره و نظارت در وضع عمومي شاهنشاهي، به اطراف و اقطار كشور گسيل دارد و مانع ستمگري و تجاوز زورمندان و مأمورين محلي گردد. همين عامل، يعني امنيت و عدالت نسبي، به شكفتگي اقتصاديات و رشد كشاورزي و صنايع دستي كمك كرد. دخول وزنهها و مقياسها و رواج سكه در سراسر شاهنشاهي هخامنشي، موجب تشويق تجارت خارجي گرديد.
گيرشمن مينويسد: سكه كوچك سيمين قبلا در قرن هفتم پديد آمده بود. اما دستگاه حقيقي مسكوكات، مركب از دو فلز طلا و نقره، توسط كرزوس «1» در لوديا (ليدي) رواج يافته بود، و آن بسرعت در آسياي صغير رايج گرديد، و توسط داريوش در شاهنشاهي وي پذيرفته شد.
الواح تختجمشيد- كه بخشي از آنها اسناد تأديه حقوق كارگراني است كه در ساختمان قصر كار ميكردند- نشان ميدهد كه سابقا مزد بصورت اجناس از قبيل گوشت، جو، گندم، شراب و غيره پرداخته ميشد. در زمان خشايارشا، هنوز دوسوم مزد را جنس، و يكسوم را پول ميدادند. بعدها، در زمان همين پادشاه، مزد جنسي فقط به يكسوم تقليل يافت. بنابراين، تقريبا نيمقرن لازم بود بگذرد تا سكه جانشين محصول گردد و طرز جديد غلبه كند؛ هرچند از اوايل بعضي معاملات تماما با پول صورت ميگرفته است.
در همه ممالك، به كارهاي عام المنفعه- كه استعداد توليدي را افزون ميكرد- اقدام نمودند. حفر قنوات زيرزميني، كه در نجد ايران و بعضي نواحي كمآب داراي اهميت اساسي است، كاري است كه در زمان شاهان هخامنشي تحقق يافت. بايد قبول كرد كه در آن زمان، در شاهنشاهي به خشك كردن باتلاقها ميپرداختند، زيرا يونانيان اين كار را در همان عصر انجام ميدادند. فلاحت توسعه يافت و بر اثر جنگها، خارجيان نباتات سودمند ايران را شناختند و در كشور خود كاشتند؛ از جمله اسپست (خوراك اسب) را شناختند و در چين و ديگر كشورها كاشتند. در نتيجه همين آمدورفتها، خروس، كبوتر سفيد و طاوس- كه بومي آسيا بود- به اروپا راه يافت.
داريوش شخصا به كاشت درختان و غرس انواع جديد علاقهمند بود. نامهاي قابل توجه از او در دست است كه به حاكم گداتس «2» فرستاده شده است. وي، در اين نامه، دستور ميدهد كه در آسياي صغير و روسيه، گياهان و درختان شرقي را بكارند. شاه مينويسد: «من نيت شما را در بهبود بخشيدن كشورم بوسيله انتقال و كاشت درختان ميوهدار در آن سوي فرات، در بخش علياي آسيا، تقدير ميكنم ...» اين نامه سياست اقتصادي دولت را در توسعه فعاليتهاي كشاورزي نشان ميدهد. در نتيجه ادامه اين سياست در دمشق، مو و در حلب، پسته كاشته شد؛ و كنجد را به مصر و برنج را به بين النهرين بردند. ايرانيان كه چنين علاقهاي به كشت و زرع نشان ميدادند، نميتوانستند از مسأله مهم استفاده از جنگلها غافل بمانند؛ از انواع چوب در ساختمان منازل، ساختن كشتيها، گردونههاي جنگي، ارابههاي حملونقل و جز اينها استفاده ميكردند.
در قلمرو شاهنشاهي، عده زيادي به استخراج فلزاتي از نوع مس، آهن، قلع، نقره و طلا،
______________________________
(1).Cresus پادشاه لوديا.
(2).Godates
ص: 32
فيروزه و عقيق مشغول بودند. ساختن كاخهاي رفيع توسط شهرياران هخامنشي به رشد فعاليتهاي صنعتي و استخراج معادن و سنگهاي عالي ساختماني از كوههاي عيلام و ديگر نقاط كمك كرد.
به نظر دكتر گيرشمن، شكار و مخصوصا صيد ماهي در عهد باستان، نقشي مهمتر از ايام ما داشته است. بخشي بزرگ از جمعيت دنياي قديم، و غني و فقير، از نان، ماهي، اندكي روغن و شراب تغذيه ميكردند. نقاط ماهيگيري خليج فارس، دجله و فرات، انواع ماهي شور، خشك يا در آبنمك خيسانده را در خمرهها، به نقاط بعيد صادر ميكردند و ما از قول هرودوت، ميدانيم كه قسمتي از خراج شاهنشاهي، كه كشور مصر، ميپرداخت، بصورت محصولات صيادي بود. «1»
در عهد هخامنشي، املاك بزرگ بوسيله كشاورزان وابسته به زمين (كه با خود زمين خريد و فروش ميشدند) و همچنين بوسيله غلاماني كه پس از فتوحات همراه ميآوردند، كاشت ميشد؛ فلاحت كليد صنعت كشور ايران بود و بمنزله مشغوليت طبيعي مرد آزاد تلقي ميشد. علاوه بر املاك بزرگ، ملك كوچك كماهميت نيز وجود داشت مخصوصا، در فارس كه از ماليات و عوارض معاف بود و دهقانان، آزاد و مالك زمين بودند. گندم، جو، مو و زيتون كاشته ميشد؛ گاو، گوسفند، بز و حيوانات مركوب: خر و استر و اسب را تربيت ميكردند. تربيت زنبور عسل بسيار معمول بود و عسل در اين عهد بجاي شكر بكار ميرفت.
كشاورز ايراني قرن پنجم قبل از ميلاد
غير از مصنوعات ابتدايي، كه توسط رعاياي كارگر در حوزه قدرت فئودالهاي بزرگ ساخته ميشد، در داخل شهرها نيز عدهاي به فعاليتهاي گوناگون صنعتي اشتغال داشتند. «مصنوعات عبارت بود از لباس: نيمتنه، شلوار، كفش؛ همچنين اثاثه خانه، كه گاهي آنها را بسيار مجلل ميساختند و براي استفاده ثروتمنداني بكار ميرفت كه لوازم سفره آنان از طلا و نقره و مفرغ بود. اين لوازم كه با فلزات گرانبها ساخته ميشد، براي ايشان ثروت و ذخيرهاي محسوب ميگرديد.
زنان خود را با جواهر زينت ميدادند و همه قسم مواد تزييني را بكار ميبردند. در خانوادههاي كماهميت، بعضي مصنوعات سفالين، بجاي ظروف فلزي، بكار ميرفت.
همچنين بايد يادآوري كنيم كه با توسعه تجارت جهاني، سطح زندگي، بطور محسوسي، در ايران عهد هخامنشي بالا ميرفت، و مخصوصا در بابل، بقول اقتصاديون، سطح زندگي بالاتر از يونان بود.
از زمان ايجاد شاهنشاهي، جهان در عصر اقتصادي مساعدي قدم گذاشته بود. روابط
______________________________
(1). ر ك: ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 174- 173.
ص: 33
تجاري بين نواحيي كه سابقا وجود نداشته- مثلا بين بابل و يونان- ايجاد شد و توسعه يافت. بر اثر احتياج به محصول، نرخ منافع سرمايه، مانند بهاي جنس افزوده شد، به استثناي اجناسي كه حمل آنها مشكل بود (مانند گاو). بعكس، بهاي زمين در ايران و يونان پايين آمد.
اروپاي جنوبي داخل روابط اقتصادي بيش از پيش محكم، با آسياي غربي گرديد و با استفاده از مسكوكات، هم تجارتبري و هم تجارت بحري، به نواحي بسيار بعيد كشيده شد. اين عصر از جهت يك سلسله مسافرتها و اكتشافات بزرگ، شايان توجه است. ملاحان يوناني، فنيقي و عرب، ارتباط بين هند، خليج فارس، بابل، مصر و بنادر بحر الروم را تأمين ميكردند.
تجارت جهاني، بيش از پيش، به نقاط دورتر كشانده ميشد و تا نواحي دانوبورن رسيده بود، و سكههاي مكشوف در گنجينهها وسعت آن را نشان ميدهد. حتي از هندوستان و سرانديب در اين عهد، ادويه، مانند پوستهاي نباتات معطر و فلفل، صادر ميگرديد. خمرههايي كه در آنها شراب، روغن، دارو و عسل حمل ميشد- و دليل روابط تجاري با غرب است- در خود ايران بدست آمده است. اشياء مفرغي، ظروف لوازم سفره، وسايل آرايش، شعبه ديگر مبادلات آن عهد را تشكيل ميدادند. اجناس تجملي متعدد و فراوان بود: مهرههاي شيشهاي، انگشتريهاي شيشهاي و عنبر و انواع منسوجات و شمشيرهاي مختلف، بسياري از هنرمندان و پيشهوران را مشغول ميداشت.
حجم تجارت در قرنهاي ششم و پنجم قبل از ميلاد، بيش از پيش رونق گرفت. نه تنها اشياء تجملي بلكه محصولاتي كه مورد نياز يوميه بود، مانند لوازم خانه و البسه ارزان در دسترس همه طبقات قرار گرفت.
ورود مسكوكات در فعاليتهاي مختلف اقتصادي و تجاري، موجب توسعه كسب و- تجارت گرديد، و فعاليت بانكها وسعت يافت. كارهاي بانكي، توسط امرا و روحانيان انجام ميگرفت و كمتر افراد عادي به چنين كارهايي اقدام ميكردند. در زمان هخامنشيان، بانكهاي حقيقي خصوصي تأسيس شد كه اسناد و مدارك آنها، مانند مدارك بانك اخلاف اژيبي «1» از مردم بابل به دست آمده است. تأسيس اين بانك به قرن هفتم قبل از ميلاد ميرسد، و امور رهني، اعتبار متحرك و امانات را انجام ميداده است. سرمايه آن، در مورد منازل، مزارع، غلامان، چهارپايان، كشتيهاي مختص حمل مال التجاره به كار ميرفت. اين بانك از عمليات مربوط به حساب جاري و استعمال چك اطلاع داشت ... مؤسسات مشابهي به تقليد بانكهاي شرقي در يونان نيز ايجاد شد. «2»
ساختمان جادهها، به همان نسبت كه بر امنيت ميافزود، سرعت حملونقل را نيز تأمين ميكرد. در اين عصر، يك قسم جادهسازي توسعه يافت، و آن عبارت بود از سنگفرش كردن قسمتهاي نرمتر جادهها؛ و حتي ساختن رد چرخ در جادهها براي وسايل نقليه چرخدار. از قرن چهارم، كفشكي براي چهارپايان باركش بمنظور حمايت سم آنها صورت گرفت. نعل حقيقي
______________________________
(1).Egibi
(2). ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 178- 176 (به اختصار).
ص: 34
فلزي، از قرن دوم قبل از ميلاد اختراع گرديد. سفينهسازان، كشتيهايي به سبكهاي تازه بيرون دادند كه ميتوانست از 60 تا 80 ميل دريايي، در روز، حركت كند. در آن زمان كشتيهايي وجود داشت كه از 200 تا سيصد تن ظرفيت داشتند و معمولا 100 تا 200 تن ظرفيت كشتيهايي بود كه در شطوط بزرگ مانند نيل، دجله و فرات رفتوآمد ميكردند. هم در آن عهد، ساختن بنا در آغاز شد، و علائم بحري مورد مطالعه قرار گرفت، و عدهيي در خدمات بحري تخصص و مهارت يافتند.
در عهد هخامنشي، نخستين قدمها در راه تنظيم اقتصاد ملي برداشته شد. دولت مالياتي وضع كرد كه از املاك، مزارع، باغها و احشام و معادن گرفته ميشد. نوعي ماليات متعلق به زمين وجود داشت، كه كاملا شبيه به ماليات بر مصنوعات بود. از بنادر و تجار نيز مالياتهايي ميگرفتند. مالياتهاي جمعآوري شده در ايالات، به خزانه مركزي ارسال ميشد و به مصرف مخارج دربار، ادارات و نيروي لشكري ميرسيد و بقيه ذخيره ميشد. احتياجات اقتصادي ملل، در سطح كشور، مورد توجه نبود. دولت مازاد طلاها و عوارض جمعآوري شده را در گنجينهها زنداني ميكرد و در راه عمران كشور و رفع نيازمنديهاي عمومي بكار نميبرد؛ فقط جادهها و قنواتي كه مربوط به مقاصد نظامي و اداري بود مورد مراقبت و تعمير قرار ميگرفت.» «1»
امستد نيز، با دقت و استادي، وضع عمومي مردم را در آن دوران، مورد مطالعه قرار ميدهد؛ به نظر او «تاريخ هخامنشي يك صحنه افسونآميزي از تمدنها و شهريگريهاي گوناگون، در پايگاههاي مختلف پيش چشم پژوهنده قرار ميدهد ... كشفيات و منابع جديد، آنچه را كه هرودوت درباره كارگزاران پارسي گفته است تأييد ميكند. اكنون ميدانيم كه چه باجهاي سنگيني بسته شده بود، و چگونه اين باجهاي سنگين، فرو افتادن شاهنشاهي را تندتر ساخت. ما داستانهايي داريم خندهآور و غمانگيز، كه رشوهخواري مأمورين و پايوران دولت، و كوشش زمامداران و زيردستان آنها را براي جلوگيري از اين رشوهخواري نشان ميدهد. ما ميتوانيم زندگي ستمكشان و ستمگران را در اين منابع دنبال كنيم.
ما ميدانيم كه مردم عادي چگونه در شهرستانهاي گوناگون شاهنشاهي زندگي ميكردند.
ميتوانيم بگوييم كه چه ميخوردند و براي خوراك چه ميپرداختند. آشاميدني، پوشاك، دارو، اجارهبها و خانه آنها چگونه بود. در سراسر اين دوره، ميبينيم كه به هزينه زندگي او، بدون بالا رفتن كافي درآمدش، افزوده ميشد، و بدبختي روزافزون او را احساس ميكنيم، تا آنكه با آمدن مرگ از آن رهايي مييابد. با او در زناشوييش شادي ميكنيم، از طلاقش افسوس ميخوريم، بر سر جنازهاش حاضر ميشويم. ما شاهد پيمان بستن او هستيم، و در دادرسيهاي او با قوانين نوين شاهنشاهي گواهي ميدهيم. براي هر جنبه زندگي روزانهاش سندي، كه به آن گواه است، در دست داريم.
زندگي مردم عادي، زير سلطه پرستشگاه بود. آنجا او ميتوانست مغان خود را پرستش كند؛ ولي براي بيشتر مردم شاهنشاهي، پرستشگاه يك دستگاه نادلنشين بود. مردم عادي، رعيت و برده آن يا اجارهكننده ملك آن بودند. و بيشتر درآمدي را كه از دسترنج خود بدست ميآوردند
______________________________
(1). همان. ص 179- 176 (به اختصار).
ص: 35
به پرستشگاه ميدادند. دين در واقع كمتر سبب شادماني در شرق نزديك باستان بود.» «1»
به عقيده دياكونوف، پس از استقرار حكومت هخامنشي، نه تنها سازمان دولتي بلكه ساختمان اجتماعي پارس نيز تحت نفوذ و تأثير شديد نظامات مادها قرار داشت.
قرابت نظامات دوران ماد و نظاماتي كه بعدها در پارس برقرار شد، از مشابهت اسناد اقتصاديي كه مربوط به قرن ششم قبل از ميلاد بوده، آشكار ميشود. با اينكه اسناد خزانه استخر، به زبان عيلامي است و درك كامل مندرجات آن هنوز ميسر نشده است، هماكنون ميتوان يك سلسله استنتاجات مهم از اسناد مزبور بعمل آورد.
و. ا. تيورين «2» كه به تجزيه و تحليل جزئيات منتشر شده توسط كامرون پرداخته، به نتايج زير رسيده است: اسناد مزبور مربوط به پرداخت وجه يا مواجب دستههاي گوناگون كاركنان ميباشد كه به نام مشترك «كورتشKurrtash ¬ خوانده شدهاند. حرفه و تخصص بعضي از آنها مشخص گرديده است (مثل سنگتراشان، درودگران، مسگران و غيره). اينان به كارهاي ساختماني پايتخت هخامنشيان مشغول بودند و به دستههاي بزرگ، از صد تا هزار نفر تقسيم ميشدند و گاه از يك كارگاه به كارگاه ديگر منتقل ميشدند. در ميان ايشان، شبانان و پيشهوران گوناگون وجود داشتند. فعاليتهاي مختلف بوسيله مردان، زنان و كودكان (دختر يا پسر) انجام ميگرفت. در پرداخت مواجب، پول نقره به كار ميرفت؛ ولي بيشتر، جنس (شراب و گوسفند) تحويل ايشان ميشد. ولي اين مواجب جنسي صورت جيره غذايي نداشت بلكه شكلي از پرداخت پولي و نقدي بود. ظاهرا گيرنده ميبايستي اجناس دريافتي را بعد بفروشد.
ميزان مواجب ماهانه از 4 تا 60 دانگ يا از نيم تا 8 سيكل (شكل به عقيده امستد) نقره بابلي (يا بيشتر) بوده است. تيورين پس از مطالعات كافي به اين نتيجه رسيده است كه كارگران (كورتشها) برده نبودند بلكه افراد آزادي از پارسيان بودند كه در دستگاه اقتصادي سلطنتي از ايشان بهرهبرداري ميشده است.
چون در برابر هر مرد كارگر (كورتش) دو زن وجود داشت، تيورين چنين نتيجه مي- گيرد كه نيمي از مردان پارس رفته بودند و سبب غيبت ايشان جز خدمت نظام چيز ديگري نميتوانست باشد. ولي با اين حال، شاه از ايشان در سراسر سال، بعنوان مزدور يا برده بهره ميكشيده است. دياكونوف با استنتاج تيورين به اينكه تعداد زنان دو برابر مردان بوده است موافق نيست.
در شرايط و اوضاع جامعه بردهداري، چنين استثمار بسيط و عميقي، فقط از طريق اعمال جبر و زور و اجبار ممكن الحصول بود و گمان نميرود چنين بهرهكشي در مورد خانوادههاي كساني كه نيروي مسلح پارس از تشكيل ميدادند، ممكن بوده است. «3»
غير از پيشهوراني كه در شرايط بردگي زندگي ميكردند، پيشهوران آزاد نيز در پارس بودند؛ با اين حال، بيشتر فعاليتهاي مهم اقتصادي در دست دولت و معابد بود، و دولت در
______________________________
(1). تاريخ شاهنشاهي هخامنشي، پيشين. ص هفده و هجده [مقدمه] (به اختصار).
(2).V .O .Tyurin
(3). ر ك: تاريخ ماد، پيشين، ص 450- 398.
ص: 36
زمان قدرت داريوش به كارهاي يدي و صنفي توجه مخصوص داشت.»
دكتر گيرشمن مينويسد: «دولت به طبقه كارگر علاقهمند بود و، تا آنجا كه اصول آن عهد اجازه ميداد، كار و مزد افراد طبقه مزبور را تنظيم كرد. محققا نبايد توقع داشت كه قوانيني در مورد كارگران اجرا شده باشد، اما نشانهها از اقدامات مربوط به امور اجتماعي، در الواح گنجينه تختجمشيد منعكس است. در آنجا، مزد هر طبقه از كارگران دقيقا تعيين شده و مزد يك كودك، يك زن، يك مرد يا پيشهور متخصص، مشخص شده است. از اين حد هم پيشتر رفتهاند: بمنظور احتراز از تقلب، معادل پولي همه محصولاتي را كه بمنزله مزد جنسي تأديه ميشده، ذكر كردهاند و ما، بدين وجه، ميدانيم كه يك خمره شراب يك «شكل» (تقريبا يك دلار)، و يك گوسفند سه «شكل» ارزش داشته است. حتي مزد يك مغ مأمور تهيه هوم و مشروبات، بالغ بر 12 خمره شراب در سال بود.
در آن عهد، ميبايست مراكزي براي جمعآوري عمله وجود داشته باشد، زيرا در الواح تختجمشيد ذكر شده كه كارگران از همه اقطار شاهنشاهي ميآمدند. ساختمان شهرها، كارهاي مربوط به دربار، و مخصوصا اداره تجارت شاهنشاهي و جهاني موجب رفتوآمد بسيار افراد خارجي در قسمتهاي مختلف ايران ميشد.» «1»
ادامه و اجراي اين نقشهها، بدون وجود تشكيلات منظمي، در هريك از مراكز شاهنشاهي، امكانپذير نبود. وجود و رواج مسكوكات در فعاليتهاي توليدي و اقتصادي، پيدايش بانك و وجود راههاي امن و آرام، و تشويق دولت، به پيشرفت فعاليتهاي اقتصادي و صنعتي، كمك شايان كرد. با مطالعه گزارشهاي باستانشناسي، مجلد اول، شهريور 1329 هجري شمسي؛ صفحه پنجم به بعد، ميتوان ملل گوناگوني را كه در ساختن كاخ شاهنشاه شركت جستهاند شناخت، و به تخصص و مهارت و مزد آنان پيبرد.
امستد پس از ذكر مزدهاي مختلف كارگران، مينويسد: «پيداست كه نسبت به پرداختهاي بابل، كارگران در پارس مزدشان كمتر است، بويژه اگر به ياد بياوريم كه در پي كشورگشاييهاي پارسي قيمت خوراك افزايش يافته و هنوز تعديلي در آن راه نيافته بود.
ظاهرا اسراي جنگي بيشتر در دستگاههاي دولتي به كار اشتغال داشتهاند و مداركي وجود ندارد كه در مقابل كار، به آنها مزد داده شده باشد. كارگران آزاد، عموما ايراني بودند و معمولا به آنها دستمزد ميدادند، و اين دستمزد ابتدا جنسي و سپس جنسي و نقدي و بعدا بطور نقدي پرداخت ميشده است. اطلاعات زيادي درباره مبارزه طبقه كارگر براي افزايش دستمزد، در دست نيست؛ فقط دكتر گيرشمن مينويسد: در اواخر دوره اردشير دوم، «وضع شاهنشاهي موجب بدبيني و يأس بود. ماليات، بوميان را خرد ميكرد، و آنان را وادار به عصيان مينمود.
جنگ طبقاتي توسط مزدوران گرسنه درگرفت و آن را با خشونت خفه كردند.» «2»
طبق نظر امستد و گيرشمن، در دوره خشايارشا، در ايران، سطح مزدها پايين آمد و قيمتها بالا رفت، و در نتيجه، قدرت خريد كارگران كاهش يافت. بطور كلي مزد كارگران مرد،
______________________________
(1). ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 180- 179 (به اختصار).
(2). همان. ص 193- 192 (به اختصار)
ص: 37
بيشتر از كارگران زن، و مزد پسران بيشتر از مزد دختران بوده است ... در بعضي موارد، دستمزد بعضي زنان بيشتر از مزد مردان بوده، و از اين معلوم ميشود كه تخصص هم تأثيري در ميزان مزد داشته است ... در بين صاحبان تخصص، يعني كاركنان فني كارگاهها، بزرگترين مزدها به زرهساز، زرگر و مسكار، داده ميشد. دستمزد كارگران ساختماني كمتر از سايرين بوده است. دستمزد شرابسازان و آبجوسازان نيز زياد بود. همچنين دستمزد كساني كه به كارهاي غير صنعتي اشتغال داشتهاند، مثل چوپان و خركچي، از ديگران زيادتر بود. معلوم نيست اين افزايش دستمزد بعلت زيادي ساعت كار بود يا اينكه چون متصديان كار، اهل پارس بودند، مزد بيشتري گرفتهاند.
آقاي مهندس زاوش، ضمن يك مقاله تحقيقي درباره موقعيت اقتصادي كارگران در آن دوره، مينويسد: در الواح قرائت شده، حداكثر مزد كاركنان توليدي (غير از كارمندان) 5/ 7 «شكل»، و حداقل يك چهارم شكل بوده يعني بالاترين مزد 30 برابر پايينترين مزد بوده است. «1»
مورخان درباره ارزش «شكل» برحسب ليره و دلار، نظريات مختلفي دادهاند. ارزش شكل به پول امروز تقريبا 36 ريال است. البته بايد توجه داشت كه قدرت خريد يك شكل در آن دوره، خيلي بيشتر از قدرت خريد 36 ريال امروز بوده است. در دوره هخامنشيان، بين درآمد و مخارج طبقات مختلف اختلاف فراوان وجود داشت. امستد مينويسد: «توانگران 15 شكل را كه بيش از درآمد يكساله يك روستايي بود، براي خريد يك پوند پشم كه رنگ ارغواني داشت ميپرداختند. كارمندان دولتي از خزانه شاهي حقوق نميگرفتند بلكه حقوق و هزينه زندگي پرتجمل آنان به اهالي محل تحميل ميشد. حقوق سربازان بيش از كارگران بود.
حقوق ماهانه سربازان در دوره خشايارشا، در حدود بيست شكل بوده است. با توجه به هزينه زندگي، قوه خريد كارگران بسيار ناچيز بود. يك گوسفند، طبق الواح تختجمشيد، 3 شكل (108 ريال) و قيمت يك كوزه شراب، يك شكل بود. به نظر امستد، «مزد يك كارگر، در ماه، كافي براي خريد دو «بوشل» جو، و سه بوشل خرما بود. با اين قيمتها فقط كساني كه وضع اقتصادي بهتري داشتند، ميتوانستند براي خوراك، از روغن استفاده كنند. شراب مخصوص توانگران بود، و كارگران شرابي را كه در ازاي دستمزد ميگرفتند براي تحصيل ضروريات زندگي مبادله ميكردند. به اين ترتيب، طبقات پايين، كمتر گوشت ميخوردند. كرايه خانه در زمان كورش 15 شكل در دوره داريوش، 20 شكل بود، و در زمان اسكندر به 40 شكل در سال ميرسيد.
نويسنده، در پايان مقاله، در مقام مقايسه قدرت خريد و درآمد كارگران ايراني و كارگران يوناني در حدود قرن پنجم و ششم قبل از ميلاد برآمده، و پس از تبديل و تسعير حقوق كارگران دو كشور به نقره و طلا، به اين نتيجه ميرسد كه قدرت خريد كارگران يوناني در آن دوران بيش از كارگران ايراني بود. و اختلاف درآمد طبقات مختلف در يونان خيلي كمتر از
______________________________
(1). در سال 1343 هجري شمسي طبق نشريه اداره كل نيروي انساني وزارت كار، حداقل مزد در كارگاههاي كشور، ساعتي چهار ريال و حداكثر ساعتي 141 ريال پرداخت شده؛ يعني حداكثر مزد 35 برابر حداقل مزد بوده است.
ص: 38
ايران بوده است.» «1»
از دقت و مطالعه در الواح بدست آمده، ميتوان به تنوع حرفهها در آن دوران پي برد.
بطور كلي، كساني كه در مقابل خدمت به آنان مزد داده شده است، عبارتند از: كارگران ساختمان، شبانان، زنان مأمور نگهباني اسب، كشتكاران، يك نفر پيشواي مذهبي، مأمور تنظيم محاسبات، منبتكاران، آهنگراني كه مشغول ساختن در كاخ هستند، كارمندان مخزن، كارگراني كه نقوش برجسته سنگ و منبتكاريهاي چوبي را به عهده داشتهاند، درودگران و پيكرسازان، كارگران حجار و سنگتراش، كارگران كارگاههاي تزيين كاخ، كارگراني كه به گرفتن شراب و آبجو مشغولند، زرگران، خركچيها، زرهسان، مسكاران و پيشهوران ديگر.
جنبش اقتصادي و عمراني كه از عهد كورش و داريوش آغاز شده بود، بتدريج، تحرك و شكوفايي خود را از كف داد. آخرين شهرياران هخامنشي، مطلقا، در فكر عمران و آبادي و تخفيف آلام و مشكلات ملل تابع نبودند بلكه روزبروز بر ميزان ماليات ميافزودند، و طلا و عوارض گردآوري شده را، در راه تجمل و فساد و جنگهاي خانگي و رقابتهاي زيانبخش سياسي مصرف ميكردند. و چنانكه ضمن تاريخ سياسي آن دوران (در جلد اول) ديديم، همين سياست دور از حزم و عقل به شكست شاهنشاهي و پيروزي اسكندر منتهي گرديد.
قبل از آنكه وضع اقتصادي ايران را در عهد اسكندر و جانشينانش مورد مطالعه قرار دهيم، بيمناسبت نيست اگر وضع اقتصادي ملل تابع هخامنشيان را از نظر بگذرانيم.
وضع اقتصادي ملل تابع شاهنشاهي هخامنشي
باجهاي سنگين
چنانكه در تاريخ سياسي عهد هخامنشي گفتيم، كورش در دوران زمامداري، نسبت به ملل فرودست، روشي ارفاقآميز داشت، و از جهات اجتماعي، اقتصادي و مذهبي با ملل تابع مدارا مينمود. دربار و سازمان اداري مفصلي نداشت؛ بههمين علت، تنها از ملتهاي زيردست خود هدايايي دريافت ميكرد. در نتيجه همين سياست توأم با رفق و مدارا، مردم او را به نام «پدر» ميخواندند، ولي از دوره فرمانروايي داريوش به بعد، روزبروز، سازمان ديواني شاهنشاهي، و تشكيلات حكومتي و درباري وسعت بيشتري كسب كرد، و بههمين تناسب، بتدريج بر ميزان عوارض و مالياتهاي تحميلي بر ملل تابع افزوده شد؛ در حاليكه ميزان دستمزد كارگران و پيشهوران تقريبا ثابت بود. سطح قيمتها از دوره داريوش به بعد، بسرعت رو به فزوني نهاد؛ در نتيجه، از قدرت خريد مردم عادي، بميزان زيادي، كاسته شد.
پس از آنكه حكومت هخامنشيان قوام و استحكام يافت، پارس از پرداخت باج معاف گرديد؛ درحاليكه شهرستان پهناور ماد ناگزير بود 450 قنطار و صد هزار گوسفند، شوش و سرزمين كاشيها 300 قنطار، ارمنستان و سرزمينهاي كنار درياي سياه 400 قنطار و بيست هزار كرهاسب، ماتينيها و شهرستانهاي مجاور 200 قنطار، مرسخيها و چند منطقه ديگر 300 قنطار،
______________________________
(1). ر ك: مجله اطاق صنايع: «نگاهي به تاريخ صنايع ايران» (مقاله). شماره 23 ص 87- 85.
ص: 39
و كولخيها، هر پنج سال يكبار، پيشكشي از صد پسر و صد دختر ميفرستادند.
همچنين، كاسپيان، سكاها، پارتيها، خوارزميها، سغديها، هريويها، باكتريه (بلخ) و مناطق شمالي خليج فارس، جملگي در شمار كشورهاي خراجگزار بودند، و از دويست تا چهارصد قنطار ماليات ميدادند. در ميان ملل تابع شاهنشاهي، هنديها سنگينترين خراج را ميپرداختند (360 قنطار گرد طلا). بابل، پيش از آنكه سر به شورش بردارد، هزار قنطار ماليات و پانصد پسر، به نام خواجهسرا، به دربار شاهنشاهي ميفرستاد. علاوه بر اين، چون بابل منطقه حاصلخيزي بود، تأمين قسمتي از خواربار دربار و علوفه چهارپايان بر دوش مردم بابل سنگيني ميكرد.
باج منطقه مصر و ورارود و چند شهرستان ديگر، جمعا به 700 قنطار برآورد شده بود.
از عربستان خشك، ساليانه هزار قنطار كندر ميآوردند. از آسياي صغير و شهرستانهاي مجاور، حدود 500 قنطار گردآوري ميشد. «1» امستد، محقق امريكايي، پس از برشمردن مالياتهايي كه از ملل تابع شاهنشاهي گرفته ميشد، مينويسد: «از شهرستانها، نهري از سيم، پيوسته، به مركز روان بود كه هرودوت آن را 9880 قنطار اوبوئي به شمار آورده ... اگر نسبت زر را به سيم، چنان كه هرودوت گفته، سيزده به يك بگيريم، ... با توجه به تغييراتي كه در ارزش طلا پيش ميآيد، حساب كردن آن مبلغ به پول امروزي ناممكن است. ولي اگر آن را پيرامون بيست ميليون دلار، بگيريم، و ارزش خريد آن را چند برابر بيشتر، ميتوانيم تصوري از ثروت پادشاه پارسي به دست آوريم.
فقط اندكي از اين مبلغ گزاف را به شهرستانها باز ميگردانيدند. رسم چنين بود كه اين زر و سيم را ميگداختند و پس از تبديل آنها به شمش، انبار ميكردند. فقط يك قسمت كوچك از آن را سكه ميزدند و آن را هم معمولا براي خريدن و اجير كردن سياستمداران و سربازان بيگانه به كار ميبردند. بدينسان، كانهاي فلزات گرانبها و زر و سيم شاهنشاهي رو به خشك شدن ميرفت.» «2»
امستد، سياست خانمان برانداز شهرياران هخامنشي را كه از ملل تابع بجاي كالا و جنس زر و سيم مطالبه ميكردند به باد انتقاد ميگيرد، و مينويسد: عده زيادي از ملكداران در نتيجه اين سياست، در چنگال وامدهندگان نابكار ميافتادند، و چون قادر به پرداخت قرض نبودند، املاك آنان نصيب وامدهندگان خونآشام ميشد. به اين ترتيب، پول در صندوق وامدهندگان انباشته ميشد، تورم فزوني ميگرفت و در حاليكه از قوه خريد اكثريت كاسته ميشد، قيمتها بالا ميرفت. اگر شهرياران هخامنشي طلاهاي دريافتي را بار ديگر در راه عمران و آبادي و فعاليتهاي توليدي در كشورهاي تابع به جريان ميانداختند، و به وامدهندگان زالوصفت، اجازه نميدادند كه صدي چهل، در سال، سود مطالبه كنند، چنين بحران وحشتناكي در سراسر امپراتوري ظاهر نميشد. ولي متأسفانه، اسناد و مدارك تاريخي نشان ميدهد كه مأمورين و پايوران رشوهخوار دولت با بانكداران پولپرست همكاري ميكردند، و به زمامداران وقت اعلام خطر نميكردند و چشم و گوشهاي شاه، برخلاف عهد كورش و داريوش، وضع
______________________________
(1). ر ك: تاريخ شاهنشاهي هخامنشي، پيشين. 452- 396.
(2). همان. ص 406- 405 (به اختصار).
ص: 40
بحراني كشور را به زمامداران گزارش نميدادند. در نتيجه اين سياست نابخردانه، سراسر شاهنشاهي دستخوش بحران و ناامني گرديد. ناگفته نماند كه در اين دوره، ملكداران پارس هم وضعشان بهتر از ديگر ملل نبود و از اين باجهاي خانه ويرانكن معاف نبودند. «1»
به اين ترتيب، با عدم رضايتي كه از دوره خشايارشا به بعد، روزبروز عميقتر ميشد، دولت ناگزير بود بوسيله سازمانهاي وسيع جاسوسي و كارآگاهان از جنبشهاي مخالف دولت و از دستهبنديهاي استقلالطلبان و آزاديخواهان جلوگيري كند. سرعت عمل پيكان شاهنشاهي در سراسر دنياي كهن بينظير بود. هر پيكي يك روز با اسب بسرعت ميرفت و چون شامگاهان به ايستگاه خود ميرسيد، مدارك و اسناد را بيدرنگ به جانشين خود ميداد، و او با اسبي تازه- نفس راه ايستگاه بعدي را پيش ميگرفت، و اين كار روز و شب بدون كمترين توقف و بدون توجه به خوبي يا بدي هوا منظما دنبال ميشد. با اين تدبير، بريدها پايتخت و مركز سياست شاهنشاهي را با اقطار و استانهاي گوناگون كشور مربوط ميساختند و زمامداران، از وضع عمومي هريك از كشورها باخبر ميشدند- از كيفيت جادهها و نحوه مراقبت دولت از آنها اطلاع دقيقي نداريم.
برآورد هرودوت از يك روز سفر، بطور متوسط، 150 ميدان يا اندكي كمتر از 19 ميل بود.
تأمين امنيت جادهها تنها از نظر سياسي قابل توجه نبود بلكه از لحاظ اقتصادي و آمد و رفت كاروانهاي تجاري نيز، وضع راهها شايان دقت بود. به گفته هرودوت، راه شاهي از گزند دزدان و راهزنان در امان بود؛ و بازرگانان در پناه حمايت دولت، قادر بودند كالاهاي موردنظر را از منطقهاي به منطقه ديگر منتقل سازند. «2»
به نظر دكتر گيرشمن، «پس از حمله موفقيتآميز اسكندر و الحاق غرب به شرق، و تحقق وحدتي كه هخامنشيان آرزومند آن بودند، جهشي بزرگ در حيات اقتصادي جهان، كه از تقسيمات گوناگون آزاد شده بود پديد آمد. كمتر احتمال ميرود كه در اين منطقه، در مدت عمر بسيار كوتاهي كه اسكندر داشته، خطمشي مخصوصي مورد مطالعه قرار گرفته و به مرحله اجرا درآمده باشد. ولي به احتمال قوي، او با تقليد از پيشينيان در حفظ امنيت راههاي ارتباطي در خشكي و دريا، تلاشهايي كرده و با اعزام نئارخوس «3» به اكتشافات جغرافيايي كمك كرده است. اسكندر، مانند آخرين شاهان هخامنشي، به گردآوري و ذخيره كردن گنجينهها نميپرداخت. وي خزينههايي را كه در پايتختهاي شاهنشاهي يافت، تبديل به پول كرد و پول را متحد الشكل ساخت، و بدينوسيله بر مسكوكات شاهنشاهي و مسكوكات ايالتي خاتمه داد، و چون تنها يك نوع پول در منطقه وسيع شاهنشاهي او، واسطه دادوستد بود، روابط اقتصادي قسمتهاي مختلف كشور را تأمين ميكرد. اسكندر با سعه صدري كه داشت، هدايا و پاداشها را توزيع مينمود، و سپاهيان خود را ثروتمند ميساخت، و در نتيجه، همه ممالك خويش- از جمله يونان- را غني كرد.» «4»
سكنه يونان، در ممالك تابع اسكندر متفرق شدند، و بازرگانان يوناني و ايراني با استفاده
______________________________
(1). ر ك: همان. ص 406- 405.
(2). ر ك: همان. ص
(3).Nearque
(4). ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 214- 213 (به اختصار).
ص: 41
از امنيت موجود، فعاليتهاي اقتصادي و بازرگاني را تا نقاط دوردست ادامه دادند. ولي مرگ ناگهاني اسكندر، سبب گرديد كه مدت چهل سال، جنگهاي خونين بين سرداران اسكندر درگيرد، و رشد اقتصادي كه بكندي آغاز شده بود، بار ديگر متوقف گردد. در عهد سلوكوس و جانشينان او، بار ديگر، در سايه امنيت نسبي، فعاليتهاي اقتصادي آغاز شد. در اين دوره، «شهرها داراي زمينها و املاكي بود كه روستاييان در آنها سكونت داشتند و به كار كشاورزي مشغول، و بدان املاك وابسته بودند.» «1» گاه در جوار دهكدههايي كه بوميان در آن سكني داشتند، مستعمراتي از يونانيان مهاجر و ديگر ملل تشكيل ميدادند، و به هركس مقداري زمين، يك خانه، بذر و چهارپا داده ميشد. اين اقوام مهاجر كه از يونانيان، مقدونيان و مزدوران ديگر مناطق بودند، تكيهگاه هيأت حاكمه بودند و در موقع لزوم لباس رزم ميپوشيدند. زمينها متعلق به شاه بود، و ظاهرا معابد نيز داراي زمينهايي بودند كه عدهاي رعيت و برده در آن كار ميكردند و احتياجات مادي روحانيان را تأمين ميكردند. زمينهاي ديگر به افراد خانواده شاهي و درباريان تعلق داشت. صاحبمنصبان، فئودالهاي بزرگ ايراني و يوناني داراي زمينهايي بودند. «رعايا، كه جزو لاينفك اراضي بودند، از نوعي آزادي برخورداري داشتند. از ميان همه روستاييان، آنان كه در املاك متعلق به شهرها كار ميكردند، محققا از مزاياي بزرگي بهرهمند ميشدند.» «2»
در شهرها، وابستگان به شاه سلوكي، در فوق ايرانيان قرار داشتند. «جامعه مزبور، شامل تعدادي از عمال عالي رتبه، اطرافيان شاه و دربار و دوستان و ندماي وي بود. در درجه پايينتر، عمال ادارات و سپس تجار قرار داشتند.» «3»
غير از قشون، مهاجران يوناني كه از گروههاي مختلف بودند، در منطقه نفوذ سلوكيان، از مزايايي برخوردار بودند.
به نظر دكتر گيرشمن: ايجاد شاهنشاهي اسكندر و تبديل آن به سه سلطنت هلني از نظر اقتصادي، انقلابي حقيقي در دنياي آن عصر محسوب ميشد. نخستينبار بود كه دورترين بخشهاي جهان، كاملا به يكديگر مربوط ميشدند. سكه واحد كه در اين صحنه وسيع رايج بود، بسيار اهميت داشت. ثروتهايي كه بر اثر فتوحات به بازار جهان آمده بود، بحدي قابل توجه بود كه ارزش طلا و نقره پنجاه درصد كاسته گرديد. در عهد سلوكوس و نخستين جانشينان او، تعادلي بيسابقه بين مزد و قيمتها ايجاد شد، و اين خود، موجب بهبود وضع زندگي گرديد.
افزايش نرخ منافع، معرف وضع نيكوي تجارت بود. طلايي كه بر اثر فتح ايران به اروپا رفته بود، در اثر مبادلات تجاري، قسمتي از آن به ايران بازگشت.
فعاليت اقتصادي بين شرق و غرب، در اثر مداخلات خشونتآميز روم، گاه مدتها متوقف ميشد. سلوكيان نظمي جديد در جادههاي بزرگ بين قارهها برقرار كردند. راههاي مزبور از ايران عبور ميكرد و به سمت چين و هند ميرفت. آنان اين جادهها را وسيع كردند و از آنها توسط ايستگاههاي نظامي مراقبت ميكردند. آب انبارهايي در بيابانها ساخته شد و كاروانسرا- هايي پديد آمد. قنوات را غالبا با سرمايههاي شخصي، بمنظور تجارت، حفر ميكردند. سرعت
______________________________
(1). همان. ص 222.
(2). همان. ص 225.
(3). همان. ص 226.
ص: 42
ارتباطات و حملونقل، به عاليترين درجه خود رسيد و جز عهد اختراع ماشين بخار، هيچ عهدي از اين جهت نميتوانست با آن دوره رقابت كند. آنان جهازات مهمي در خليج فارس ترتيب دادند كه موجب تأمين ارتباط با هند در مشرق و بحر احمر در مغرب ميگرديد.
وضع تجارت در اين دوره، بار ديگر تغيير يافت. از حجم محصولات ارزان قيمت كه در طي عهد پيشين بخش اعظم مبادلات را تشكيل ميداد، كاسته شد و در عوض، اشياء تجملي و لطيف و ظريف جاي آنها را گرفت. در اين دوره، روم عامل مهمي در تجارت جهاني بود. غير از چوب و فلزات كه بسيار مورد تقاضا بود، اشياء ديگري چون احجار كريمه و جواهر، كه روي آنها بطور برجسته كار كرده بودند، داروهاي هند، نباتات، مرهمها، روغنها، عطريات، ارغوان، گلاب، ظروف سفالين، شيشه، منسوجات، اشياء هنري، پاپيروس و غلامان وارد ايران ميشد، و در مقابل، ايران، البسه و زينتآلات، داروها، احجار كريمه، فرشها، بذر گندم، سرب و سگهاي اصيل النسب صادر ميكرد. فراواني مواد اوليه، موجب توسعه صنعت در ايران گرديد، مخصوصا صنايع نساجي، قاليبافي، و قلمزني فلزات كه در آن هنرمندان و پيشهوران ايراني شهرتي بسزا دارند، رونق گرفت. ايران در صدد برآمد كه بازار را از بعضي محصولات وارداتي نجات بخشد، مثل پاپيروس كه مصر انحصار آن را در دست داشت، و كوشيد با نباتات محلي آن را بسازد، يا پوست (پارشمن) را بجاي آن بكار برد. فعاليت حيوان در آسيا جانشين انسان گرديد. صنعتگر محصول خود را افزايش داد. انواع ظروف سفالين، پيكرسازي، حكاكي روي استخوان، كنده- كاري، مورد توجه قرار گرفت. كاشت انواع نباتات وسعت يافت، و مقداري از نباتات و حيوانات تازهوارد را، پرورش دادند و حيوانات و نباتات مختلفي به اروپا و ايتاليا راه يافت. پنبه، ليمو، خربزه، حب كنجد، جوز شرقي، زيتون، خرما، انجير، اردك و گاو آسيايي، موجب انقلاب حقيقي در فلاحت و گلهداري ايتاليا گرديد.
سلوكيان، با آماده كردن زمينهاي فلاحتي و زهكشي نواحي جديد، اراضي باير را قابل كشت كردند. فنون فلاحتي توسعه يافت. گاوآهن جديدي معمول گرديد. سه دوره برداشت محصول از زمينهاي زراعتي عملي شد و طرق جديدي در آبياري، احداث جنگل و پرورش ميوهها و باغها مجري گرديد.
در دوره سلوكيان، وضع رعايا تابع انتظاماتي بود كه تا حدي سرنوشت آنها را بهتر ميكرد. روستاييان وابسته به شهر، تقريبا آزاد گرديدند. سلوكيان، با تحولات فلاحتي، مقامي مهم به دست آوردند و آزاد كردن طبقه روستاييان در ايران از جهت سياسي، اجتماعي و اقتصادي كاري بزرگ بشمار ميرفت. با اين حال، نبايد تصور كرد كه طبقه زحمتكش در شرايط مساعدي زندگي ميكردند، زيرا عوارض، كمر ملت را خرد ميكرد و شاه سلوكي و طبقات ممتاز از تمام مزاياي اجتماعي و اقتصادي برخوردار بودند. ماليات بر افراد، منازل، چهارپايان مزرعه، باغ، تولد، ازدواج و حتي مرگ تعلق ميگرفت. «1»
ميراث اسكندر، كه بين سه سلطنت مقدوني تقسيم شده بود، سرانجام از سوي مغرب مورد تعرض روميان و از جانب مشرق، مورد مهاجمه پارتيان قرار گرفت. در نتيجه انقلابات و
______________________________
(1). همان ص 238- 234 (به اختصار).
ص: 43
زد و خوردهاي طولاني، بنيان اقتصادي قديم درهم ريخت. «محصول كم گرديد، با كثرت راهزنان در جادهها و دزدان دريايي در درياها، اشكالات مبادلات و حملونقل شديدتر شد.
اين عصر را، از لحاظ محاربات و غارتها، با تاريكترين اعصار سابق نميتوان مقايسه كرد. پس از آنكه روميان در مغرب استقرار يافتند، در راه بهبود شرايط اقتصادي و امنيت راهها، قدمهاي مؤثري برداشتند. ايتاليا عامل مهم اقتصادي در حوزه بحر الروم گرديد. فتوحات روم، سبب گرديد كه طلاها بجانب روم روان گردد. در نتيجه، تقاضاي آن كشور براي انواع مصنوعات افزايش يافت. كالاهاي متنوعي، از چين و هند، از طريق ايران، بجانب غرب روان شد. ابريشم، ادويه، عاج، عطريات احجار كريمه به ايتاليا صادر ميشد؛ در عوض، مصنوعات صنعتي آن كشور، نظير مفرغ آلات، شيشه، اشياء هنري، شراب و روغن و مخصوصا طلا از راه ترانزيتي ايران، بسوي دنياي قديم صادر ميگرديد. در ايران مراكزي، براي فعاليتهاي تجاري و تجمع دلالان و عمال، همه نوع وسايل حملونقل و رهبري كاروانها بوجود آمد. اعزام سفارتها از چين به دربار اشكاني، موجب شد كه روابط مستقيمي بين دو شاهنشاهي ايجاد شود. جادهها بهتر و مبادلات منظم گرديد، و دو كشور واسطه، يعني ايران و شاهنشاهي كوشان، در تأمين امنيت راهها بين هندوستان و چين كوشا بودند.
به نظر گيرشمن، هرگز دول شرق و غرب بدينسان باهم ارتباط حاصل نكرده بودند، و هرگز پيش از عهد اغسطس (اگوست)، موج مال التجارههايي كه در دو طرف جريان داشت بدين وجه نيرومند نگرديده بود. ايران فلزات صادر ميكرد ... فولاد چين و هند در بازارهاي جهاني آن عهد شهرت داشت. بين مال التجارههاي ديگر پوست، پوستين، منسوجات، اشياء چوبي، چارپايان، پرندگان، برنج، زعفران، ادويه، احجار كريمه، قير معدني و روغن معدني را بايد نام برد. اجناس زير را به كشور وارد ميكردند: پاپيروس، اشياء مفرغي، شيشه، ظروف سفالين رنگ، ارغواني، و اشياء فلزي كه در تجارتخانههاي بزرگ و كوچك بفروش ميرسيد.
هرگز جادهها، مانند زمان پارتيان، خوب نگهداري نميشد؛ زيرا شاهان پارت از مالياتي كه از كالاهاي مختلف ميگرفتند، عايدي كلاني كسب ميكردند. خطسيرهايي كه از بيابان ميگذشت، با چاههاي آب و كاروانسراها مجهز بود. اسناد مكشوفه از وجود دستگاه پليس سوار در بيابانها خبر ميدهد. پارتيان منازل كاروانها، و ايستگاههاي داراي اسبان يدكي را كه براي حملونقل سريع بكار ميرفت، مراقبت ميكردند.
در ايران، گرايش بسوي فئوداليسم قوت گرفت. دهگانان و خرده مالكان استقلال خود را از كف دادند. جامعه به دو قسمت روستاييان و شهرنشينان، كه هركدام به شعبهاي مخصوص از اقتصاد كشور تعلق داشتند و از لحاظ شهرنشيني و دهنشيني طرز زندگي خاصي دارا بودند، تقسيم شد. فن كشاورزي، كه از عهد يونانيان رو به بهبود نهاده بود، راه انحطاط سپرد و در مقابل، پرورش حيوانات اهلي و پرندگان ترقي كرد. در نتيجه آمدورفت بين ايران و چين و اعزام سفرا، اسپست، مو، و سپس خيار، پياز، زعفران، و ياسمن به چين وارد شد. در عوض، ايران از چين، زردآلو و هلو و سپس كرم ابريشم وارد كرد و نيشكر از هند وارد ايران گرديد. «1»
______________________________
(1). ر ك: همان. ص 287- 285.
ص: 44
به نظر مالكوم كالج، «پايه اقتصاد پارت بر كشاورزي و بازرگاني استوار بود و صنعت اهميت چنداني نداشت. بيشتر ساكنان شاهنشاهي روزي خود را، همچون خرده مالكان يا شبانان، از زمين ميجستند. گوسفند و بز و گاو و خوك و اسب و خر و شتر عربي پرورش داده ميشد و حبوبات و گندم و ميوه و سبزي بعمل ميآمد. بيشتر زمينهاي قابل كشت، نيازمند فراهم كردن آب بودند. آب را غالبا بوسيله قنات يا كهريز ميآوردند. يك بررسي دقيق، در بخش دياله عراق، نمودار منتهاي هوشمندي مردم است در توزيع آب به روزگار كهن. در دوران سلوكي و پارتي، در كار آبياري اين منطقه، ابتكارهاي بسياري بعمل آمد. بيگمان، در اين هنگام، از چهارپايان براي جاري ساختن آب بهره ميگرفتند و با كندن جويها و آبراههها آب رود را تا دوردست ميرسانيدند. كارهاي آبرساني و تنقيه و مرمت تعمير راههاي آب، بيگمان، بسيار رايج بوده است. باغهاي پر از خرما، گويا در آن هنگام، كرانههاي بابل را پوشانيده بوده است.
چون به وضع دادوستد ميان مديترانه و شرق نزديك و دور، پس از برافتادن سلوكيان، بنگريم، ميبينيم كه پارتيان از گرمي و رونق بازار، بيشتر، همچون دلال، و نه توليدكننده، بهرهمند ميشدند. در آغاز دوران پارتيان، بيگمان، با بازرگانان سلوكي دادوستد ميكردند.
روابط بازرگاني با چين، تا سده دوم پيش از ميلاد، سخت استوار شد. چئانگچئين و ديگران، از دلبستگي و شور پارتيان به تجارت سخن گفتهاند. گاريها و كاروانها و كشتيهاي پر كالاي ايشان به سرزمينهاي همسايه ميرفت و براي ترغيب امپراتور چين به ادامه تجارت، پيشكشهاي گران و چشمگيري، همچون شترمرغ و شعبدهباز و مانند آنها، ميفرستادند. راه ابريشم ميان چين و مديترانه برقرار شد و هيئتهاي دوستي و حسن روابط و پيشكشها، چنانكه در منابع چين آمده است، ميان دو طرف، در سده اول و دوم ميلادي، در رفتوآمد بودند. چينيان با سكههاي پارتي آشنا بودند. اما روابط بازرگاني پارت و هند چندان آشكار نيست و اسناد زيادي به دست نيامده است.» «1»
پارتيان، دو مشتري بزرگ خود، يعني چين و روم، را از هم جدا نگاه ميداشتند. تا از بهاي واقعي اجناس يكديگر خبر نداشته باشند. اسناد چيني و پالميري وجود آمدورفت پيوسته، و پر امنيت از قلمرو پارت را چنان با استواري نشان ميدهد كه گويا اين امر شيوهها و مشي سياسي و وجود مرزها را ناديده ميگرفت. دلبستگي اقتصادي بر سياست چيره ميگشت.
از منابع آن روزگار و كشفيات باستانشناسي، ميتوان اندكي از كالاي آنان آگاه شد.
كتيبه بلند بالاي مشهور به تعرفه پالمير، مورخ 137 ميلادي، نرخ ماليات شهرداري را بر كالاي وارداتي به دست ميدهد. واحد عمده مقياس، بار شتر است، و گاري مشتمل است بر چهار بار شتر؛ و بار خر برابر است با نصف بار شتر. اقلام تجارتي عبارت است از بنده زرخريد و خشكهبار و رنگ ارغوان و عطريات و روغن زيتون و دنبه و حيوانات و پوست و نمك و خوراكي و ميوه كاج و مجسمههاي مفرغي. در نوشتههاي چيني، حيوانات شگفت و زر و سيم و سنگهاي گرانبها و فرش و همهگونه عطريات و پارچه قيمتي و البسه ابريشمي چين درج شده است.
______________________________
(1). پارتيان. ترجمه مسعود رجبنيا، 69- 168 (به اختصار).
ص: 45
پارتيان، از چين، آهن و زردآلو و هلو ميبردند، و در برابر، شراب و انار و شترمرغ و ديگر اقلام شگفت ميآوردند. از راه دريايي بين مصر و هند، كالاهايي چون پارچههاي پربها و چوبها و رنگها و ادويه مبادله ميشده است.
اين دادوستد اجناس لوكس، نمودار وضع اقتصادي روزگار پارتيان و روميان است.
ثروت نزد طبقه بالاي اجتماع متمركز شده بود، و آنان خريدار عمده اين كالاها بودند. كارهاي ساده و مكرر را بندگان انجام ميدادند. مهارت فني در پايهاي بسيار نازل بود. كارگاههاي بزرگي براي توليد ضروريات روزمره مانند سفالينهها، البته وجود داشته است؛ ولي در اين كارها، از شيوههاي ابتدايي و ساده بهره ميگرفتند. حملونقل گران و كند بود و متضمن خطرات جنگ و راهزن و درندگان. با آنكه اقلام كمبها، مانند سفالينهها و روغن و شراب گاهي تا مناطق دور- دست برده شده است، (چنانكه شكستههايي از كوزههاي مهر جزاير يوناني رودس و تاسوس در نمرود و شوش و سلوكيه پيدا شده) تنها كالاهايي كه سود فراوان ميدادند، شايان تجارت بودند. كاستن از سكههاي سيمين و خرابي عيار سكهها نمودار فقر عمومي است؛ با اينهمه، كشتيها و كاروانها همواره در راه بودند و اگر راهي، بجهاتي، بسته ميشد، راهي تازه ميگشودند.» «1»
مالكوم كالج در مورد معابر و جادههاي ايران، ميگويد: «به روزگار باستان، كوهستانهاي خوش منظر و بيابانهاي ايران آنچنان سد و مانع شگرفي بر سر راه حركت كاروانيان و مواصلات پديد ميآوردند كه، ناچار، همه آمدورفت از راهها و نواحي خاصي جريان مييافت. فلات مركزي مرتفع و پر سنگلاخ ايران مشتمل است بر دو بيابان پهناور نمكين دشت كوير و دشت لوت و كوههايي بر گرد آنها، كه در بسياري نقاط بلندي آنها از ده هزارپا ميگذرد.
در سوي مشرق، كوه هندوكش سر به فلك كشيده و در شمال، البرز و در شمال غربي، كوههاي آذربايجان و قفقاز و در مغرب، زاگرس كه مشرف است بر دشت بين النهرين. در مرزهاي شمال شرقي و جنوب غربي، سرزمينهاي كمارتفاعتر و ملايمتري قرار دارد.
بازرگاناني كه ميخواستند از ايران بگذرند و از مديترانه به چين كالا حمل كنند، ناچار بودند كه راهي كهن، كه بعدها به راه ابريشم شناخته شد، در پيش گيرند كه از شمال بيابانهاي ايران ميگذرد و به باختر ميرسد و سپس راه شمالشرقي را ميپيمايد و با برخورداري از واحهها از آسياي ميانه ميگذرد.» «2»
در دوره حكومت پانصد ساله پارتيان، وضع اجتماعي و اقتصادي طبقات و گروههاي مختلف جامعه بخوبي روشن نيست؛ ظاهرا به علت عدم تمركز و استقرار نظام ملوك الطوايفي، شهرياران هر منطقه، قادر نبودند براي خود دربار و قصور و كاخهاي رفيع بنيان گذارند و، سازمان ديواني منظمي براي اخذ ماليات و تحميل عوارض گوناگون بوجود آورند؛ و شايد به همين علت ميتوان گفت كه وضع اكثريت مردم، يعني كشاورزان، پيشهوران، در اين دوره، چندان دشوار و غير قابل تحمل نبود. ولي پس از استقرار حكومت ساسانيان، و سپري شدن قدرت ملوك الطوايف، جامعه طبقاتي در ايران شكل گرفت. و با گذشت زمان، در جامعه ايران،
______________________________
(1). همان. ص 75- 71 (به اختصار).
(2). همان. ص 13- 12 (به اختصار).
ص: 46
از نظر امكانات اقتصادي، اختلاف عظيمي پديد آمد؛ مالكان عمده، درباريان، صاحبمنصبان، طبقه متوسط و مردم آزادشهرها و روستاييان، در شرايط اقتصادي و اجتماعي كاملا متفاوتي زندگي ميكردند.
اين طبقهبندي در سازمان جامعه ساساني، بدينصورت، منعكس گرديد: 1) نجبا و جنگجويان 2) روحانيان 3) دبيران و كارگزاران 4) مردم كشاورز و كارگر. «1»
به نظر گيرشمن، اقتصاد شاهنشاهي ساساني، كماكان، بيشتر بر كشاورزي مبتني بود تا بازرگاني، و با كديمين و عرق جبين ملتهاي تابع شاهنشاهي، زندگي اقتصادي طبقات ممتاز، اداره ميشد.
مسكوكات ساساني، سيمين، مسين و بندرت زرين بود، و در مبادلات تجاري در منطقهاي وسيع جريان داشت. اين عهد، دوره پيدايش حقيقي برات است، و بانكداران يهودي بابل و مؤسسات مشابه ايراني، در جريان دادن برات، نفوذ عمده داشتند. از اين دوره، برات بصورت سند تملك درآمد و رسما آن را ميشناختند. در شهرها استعمال سكه وسعت يافت و تعداد فراواني از درهمهاي سيمين ساساني، در ايران يا در ممالك مجاور، يافته شده است. در مناطق روستايي، غالبا مزد زارعان، سربازان، كارگزاران و حتي ماليات هم جنسي پرداخت ميشده، اما تجارت خارجي كاملا برپايه اقتصاد مبتني بر مسكوكات مستقر بوده است. تجارت خارجي، بطور محسوس، نسبت به قرون گذشته، افزايش يافته و مخصوصا شامل امتعه گرانبها و مصنوعات تجملي، كه مورد استعمال دربار شاهنشاهي و طبقه ثروتمند اشراف ايراني بود، ميشده است.
اخذ ماليات و عوارض جنسي موجب آن گرديد كه حكام، ذخيرههايي مهم از محصولاتي كه در درجه اول لزوم بودند، فراهم آورند و عمال آنان، آنها را در بازارها پخش ميكردند.
فايده ديگر اينها آن بود كه هنگام قحط، احتياجات ملت را بوسيله توزيع ذخاير، مرتفع سازند؛ و شاهان ملزم بودند بجهت تسكين بدبختيهاي ملت، با آن موافقت نمايند.
هرگز در ادوار سابق، تجارت مانند اين دوره، تحت نظارت جدي قرار نگرفته بود؛ و اين امر دولت را مجبور ميكرد، براي وسايل متزايد حملونقل در جادهها، شطوط و انهار، ايستگاهها و كاروانسراها و آبانبارها بسازد. عمال مخصوص براي اين خدمت معين شده بودند و ايستگاههاي سرحدي و بنادر دريايي را مراقبت و نظارت ميكردند. همچنين، دولت انحصارهايي تحت اختيار خود داشت كه مهمترين آنها ابريشم خام بود كه از چين وارد ميشد و مخصوصا در كارگاههاي سوري و فنيقي آن را بكار ميبردند. علاوه بر اين، كارگاههاي شوش، گندي شاپور و شوشتر، از جهت مصنوعات خود، شهرت فراوان كسب كردند. ظروف سفالين تجملي، مصنوعات شيشهاي سوري- فلسطيني و اسكندراني به ايران وارد ميشد.
مبادله منسوجات و تجارت البسه بسيار قابل توجه بود. عنبر را از بحر اسود وارد ميكردند.
پاپيروس كه بيش از پيش جانشين پارشمن (پوست) شده بود، همواره خريدار داشت. ادويه معطر را از چين و عربستان ميآوردند و ناردين و فلفل را از ماد صادر ميكردند. تجارت بين المللي موجب ايجاد مستعمرات بازرگاني گرديد. تجارتخانههاي صادراتي كه سابقا همهچيز مي-
______________________________
(1). ر ك: ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 288.
ص: 47
فروختند، در اين دوره، تخصص يافتند و خود را به فروش گندم، چارپايان و مصنوعات كارخانهها محدود كردند. به اين ترتيب، تمايزي بين تاجر صادراتي و بازرگاناني كه در بازارهاي داخلي تجارت ميكردند آشكار شد، و نتيجه اين شد كه تعداد دلالان افزايش يابد.
فعاليت بانكها چندان وسعت نداشت.
توليد محصول بهتر شد، و توسعه يافت و آن هم شامل منسوجات ابريشمي و هم صنعت شيشهسازي بود. دولت با انحصارات خويش، توليدكننده بشمار ميآمد و داراي كارخانههايي بود. دولت قيمت مواد اوليه و دستمزد كارگران را تعديل كرد و نظمي نسبي پديد آورد و حرف و پيشههايي بوجود آمد.
املاك بزرگ عموما داراي زارع، نجار، آهنگر، نساج، نانوا، آسيابان، روغنگير و آسياب بود. آسياب اختراعي تازه بشمار نميرفت بلكه از قرن چهارم ميلادي مورد استعمال بود.
محصولات كشاورزي حفظ ميشد و توسعه مييافت. كشت توت و تربيت كرم ابريشم، براي ايران كه منسوجات ابريشمي در آن بسيار مصرف ميشد، مهم بود. آزادي اقتصادي در امور كشاورزي محدود بود. دهگانان و كشاورزان بيش از پيش مورد تعدي قرار ميگرفتند، استقلال نداشتند و هرگز از تعليم و تربيت برخوردار نميشدند و غالبا به دولت، يا آتشگاه و يا يكي از بزرگان وابسته بودند. و مالكان كوچك ناگزير بودند، براي حفظ خود از تعديات دولت، خود را تحت حمايت مالكان بزرگ قرار دهند. و اينان ماليات دولت را گردآوري ميكردند و ميپرداختند، و در واقع، شاه، از نظر مالي و نظامي، وابسته به فئودالهاي بزرگ بود. در مناطق فئودالنشين، كشاورزان، گندم، روغن، شراب، انواع ميوه و گوشت مورد نياز را فراهم ميكردند و دستمزدي جنسي ميگرفتند. جريان مسكوكات در مناطق روستايي، به حداقل تقليل يافته بود.
فئودالها در شهر نبودند بلكه در املاك مستقر بودند و به وضع كشاورزان محل رسيدگي و نظارت ميكردند.
دولت در امور مالي فاقد عاطفه بود، و براي پرداخت عوارض زمين و افراد، نرخي معين كرده بود كه از قدرت افراد خارج بود و براي اخذ آن به قوه قهريه متوسل ميشد. ماليات غيرمستقيم كه بر گمرك، نواقل و راهداري وضع شده بود موجب تحميلات بيشتري بر مردم گرديد. فساد عمال، با وجود مقابله جدي پادشاهان، وحشتناك بود.
دولت به پول احتياج داشت. متصرفات و كارخانههاي وي براي دربار و قشون كار ميكردند، و مازاد فروخته ميشد. آزادي انفرادي بسته به اراده دولت بود و در حدود هزار سال در ايران اثري از آن نبود. خزانه اشباع نميشد. ادارات و قشون مبالغي بسيار درخواست ميكردند. استحكاماتي كه در سرحدها احداث ميكردند گران تمام ميشد. بايد مخارج جهازات و همچنين سفرايي را كه به دربارهاي خارجه با هداياي سلطنتي ميفرستادند، بر اين ارقام اضافه كرد. به هنگام بدبختي و قحطي، دولت موظف بود احتياجات آسيبديدگان را مرتفع سازد.
وجوه هنگفتي براي امور فرهنگي، ساختمان مدارس و دار العلمها تخصيص داده شده بود. براي زيبا ساختن شهرها، ايجاد قنوات و انتقال آب، كوشش ميشد. شهرها كموبيش توسعه مييافتند و شهرها و شهركهايي بوجود ميآمدند.
ص: 48
تحول مالي خسرو اول، بيشتر، به نفع دولت بود. مظالم طبقات متنعم به جنبش مزدك و ياران او منتهي شد كه ريشه اقتصادي و اجتماعي داشت. دولت ساساني، با آنكه ظاهري آراسته داشت، سازمان اجتماعيش پوسيده و خراب بود.
خاندان شاهي، نجبا، روحانيان يعني طبقات ممتاز، شيره مردم را ميمكيدند. كار آنها جنگ، شكار، ضيافت و استفاده از تمتعات و حرمسرا بود، و بين آنان و طبقات ستمكش و فعال، ديواري غير قابل عبور كشيده بودند. طبقات ممتاز با گوي و چوگانبازي، موسيقي، تصنيف و علوم مختلف كمابيش مأنوس بودند، و از انواع جواهر و غذاهاي گوناگون بهرهمند ميشدند، در حالي كه اكثريت در شرايط اقتصادي دشواري زندگي ميكردند، و بطرزي وحشيانه و دور از عواطف بشري مورد بهرهكشي قرار ميگرفتند. «1»
وضع شهرها
در دوره پيشرفت و شكفتگي حكومت ساسانيان، «رونق بازرگاني ميان شرق و غرب سبب تمركز امور اقتصادي شد. و تمركز امور اقتصادي خود مستلزم پديد آمدن مراكز بازرگاني بود. پيدايش مراكز بازرگاني نيز سبب رشد و تمركز حرفههاي گوناگون شد، و از اين رهگذر، شهرهاي تازه پديد آمد. اين شهرها توانستند پاسخگوي دگرگونيهايي كه در زمينه بازرگاني و صنعت در ايران پديد آمده بود بشوند. از اين شهرها اردشير خره، گندي شاپور، و يه اردشير، بيشاپور، هرمزد اردشير، رام هرمزد، فيروزآباد، رام فيروز و بسياري ديگر را ميتوان نام برد. خوزستان بازار كه تازيان آن را «سوق الاهواز» ميناميدند، يكي از مراكز عمده بازرگاني در گوشه شمال غربي خليج فارس بشمار ميرفت.
افزايش و توسعه شهرها، خواست بازارهاي داخلي و مراكز ترانزيت را از نظر بازرگاني تأمين ميكرد. راه بازرگاني چين و هندوستان، كه به سوريه و ميان رودان (بين النهرين) و روم شرقي منتهي ميشد، از شهرهاي ايران به تيسفون ميگذشت. در منابع چيني، جسته جسته، مطالبي در پيرامون اوضاع اقتصادي ايران در عهد ساساني، به چشم ميخورد. در يكي از منابع چيني، در پيرامون ايران چنين ميخوانيم: «خاك مملكت مسطح و در آن طلا، نقره، توتيا، مرجان، كهربا، عقيق و مرواريدهاي بزرگ وجود دارد. شيشههاي شفاف و تيره و بلور و زمرد و الماس و منجوق قرمز و فولاد و مس و شنگرف و جيوه و چندين نوع منسوجات ابريشمي و پنبهاي، و قالي و قاليچه و تافته و چرم گوزن قرمز، و كندر و زعفران و ساير مواد خوشبو و فلفل و شكر و خرما و هليله و مازو، و نمك و زرنيخ زرد و مواد نظير آنها زياد توليد ميكنند.
حبوبات پنجگانه و پرندگان و حيوانات اين مملكت عموما شبيه است به كشور چين، و ليكن آنجا برنج و ارزن نيست. در ايران، پرورش اسبهاي عالي و قاطر و شترهايي كه بعضي از آنها قادرند روزي 700 «لي» راه بروند معمول است. خانوادههاي ثروتمند چندين هزار رأس از اين حيوانات دارند.» «2»
در پيرامون هيأت ظاهري مردان و زنان آن دوران، چنين ميخوانيم: مردها موي خود
______________________________
(1). ر ك: همان. ص 350- 343.
(2). مأخوذ از «منابع چيني» به نقل از: شيرين بياني، هشت مقاله در زمينه تاريخ. ص 73. ر ك: مجله بررسيهاي تاريخي. سال ششم، شماره چهارم، ص 237 به بعد.
ص: 49
را كوتاه ميكنند و كلاههاي سفيد پوستي بر سر ميگذارند، پيراهنهاي يقهباز ميپوشند ...
پارچههاي زري درست ميكنند. از قماشهاي بافته شده زنها پيراهنهاي گشاد و بالاپوشهاي بزرگ ميپوشند. گيسوان آنها از جلو سر بافته ميشود و پشتسر رها ميگردد. گيسوان خود را با گلهاي طلايي و نقرهاي و انواع مرواريد آرايش ميدهند ...» «1»
شرحي كه در منابع چيني آمده از رواج بازار تجارت و فعاليتهاي متنوع اقتصادي در آن ايام حكايت ميكند. به نظر آقاي دكتر عنايت اللّه رضا، سبب تجديدبناي شهرهاي قديمي و پيدايش شهرهاي تازه را بايد در جريان عمومي تقسيم كار اجتماعي جستجو كرد. وجود شهرها موجب عميقتر شدن تقسيم كار اجتماعي و جدا شدن توليد پيشهوران از توليد كشاورزان شد اما، نه بطور كامل. پيشهوران ايران را بايد به دو بخش تقسيم كرد: پيشهوران شهرها و پيشهوران روستا.
گردانندگان اقتصاد شهرها، صنعتگران، پيشهوران و ديگر توليدكنندگان آزاد شهر بودند، و در واقع، وجود همين صنعتگران و پيشهوران و ديگر توليدكنندگان آزاد شهرهاست كه تفاوت بزرگ ميان شهرهاي نوبنياد را با شهرهاي روزگار بردهداري مجسم ميسازد. پيشهوران روستا، نياز روستاييان، و پيشهوران شهرها، نياز بزرگان و طبقات مرفه و شهرنشينان را برآورده ميكردند. شهرها كه مركز كار و فعاليت بازرگانان و صنعتگران بودند از اين پس، به مراكز زندگي بزرگان و فعاليت سياسي نيز بدل شدند. بسبب رواج فراوان مناسبات پولي برپايه صنعت و بازرگاني، نقش اقتصادي شهرها همواره اهميت بيشتري مييافت. براي فعاليتهاي صنعتي همواره از اسيران، بخصوص از اسراي رومي، استفاده فراوان ميكردند. كارگاههاي كثير و گوناگون پيشهوران، بطور عمده، در شهرهاي بزرگ مستقر بود. آنها از كتان و پنبه و پشم و ابريشم، پارچهها و ماهوتهاي زيبا ميبافتند كه به دست رنگرزان چيرهدست، با رنگهاي طبيعي، به شيوهاي زيبا رنگآميزي ميشد. چرم در ايران ساساني، به شيوهاي كامل دباغي ميشد. كار سراجان و زينسازان رونقي تمام داشت. ساختن اسلحههاي گوناگون معمول بود.
آميانوس بارسلينوس به جوشن پولادين سواركاران و مهارت ايرانيان در كار اسلحهسازي اشاره كرده است.
پيشهوران اغلب توليدكنندگان آزادي بودند، كه در كارگاههاي خود و در بازارهاي شهر، كار ميكردند و از نيرو و هنر فرزندان و خويشاوندان و گاه از نيرو و كار آزاد استفاده ميكردند. در بازارها، پيشهوران راستههاي ويژهاي برپايه حرفه و پيشه خود داشتند، و چه بسا كه كار پيشهوران از بازرگاني جدا نبود و در محل كار خود، كالاهاي خود را به خريداران عرضه ميكردند.
توسعه شهرها سبب گرديد كه طبقات ممتاز در شهرها مسكن گزينند، و شهر، مركز فعاليت صنعتي و بازرگاني و فرهنگي گرديد. در سده پنجم ميلادي، كشتيها از درياي سرخ، هندوستان و چين، به سيراف و حيره و ديگر بنادر ميآمدند و دريانوردان ايراني اغلب به كرانههاي شرقي و زنگبار ميرفتند و از آنجا عاج، چوبهاي گرانبها، طلا و گوهرهاي گوناگون را در كشتيهاي خود جاي ميدادند. برخي از پژوهندگان خارجي منكر پيشرفت كار دريانوردي شدهاند، ولي لغات و اصطلاحات دريانوردي و داستان سنباد بحري، قرائني بر وجود نيروي دريايي در آن روزگار
______________________________
(1). ر ك: پاورقي قبل.
ص: 50
است. تمركز نسبي امور اقتصادي در شهرها و رشد فعاليتهاي بازرگاني و پيشهوري، سبب گرديد كه اين طبقه جوان و نوظهور خواستار دگرگوني در مناسبات اجتماعي آن زمان گردد؛ چه آنان با وجود داشتن مال و ثروت، هنوز در زمره پستترين طبقات اجتماعي بشمار ميآمدند و تغيير موقعيت طبقاتي آنان با سنن و مقرراتي كه وجود داشت، تقريبا محال مينمود.» «1»
جنبش مزدكي مباني طبقاتي را متزلزل كرد ولي تلاش روحانيان و خسرو اول بار ديگر نظم كهن و پوسيده ديرين را براي مدتي كوتاه استوار كرد؛ اما با تكامل سازمان اقتصادي و اجتماعي، دوام نظامات ظالمانه طبقاتي عهد ساساني امكانپذير نبود. اكثريت مردم از وضع تحميلي و فرمانروايي اقليت صاحب امتياز، ناراضي بودند. بههمين علت، در برابر اعراب و نهضت جديد كه از برابري مؤمنين سخن ميگفتند، مقاومتي نكردند و به اين ترتيب، بسياري از مقررات و نظامات اجتماعي عهد ساساني با حمله اعراب محكوم به شكست و فراموشي گرديد.
نگاهي به وضع اجتماعي و اقتصادي مردم قبل از اسلام
در ايران قبل از اسلام، چنانكه ديديم، حدود و مقررات طبقاتي بشدت حكومت ميكرد. انتقال طبقات و تغيير موقعيت اجتماعي و اقتصادي افراد جامعه تقريبا محال بود. اردشير بابكان در وصيتنامه خود تأكيد كرده بود كه مقام و موقعيت هريك از طبقات را ثابت و پابرجا نگاه داريد، و ميگفت: «بترسيد از سري كه دم گشته و يا از دمي كه سرگشته ...» اين حدود و قيود، با نهضت مزدكي و قيام مردم در عصر قباد، اندكي سستي گرفت؛ ولي با روي كار آمدن انوشيروان و كشتار بيرحمانه وي از مزد كيان، بار ديگر، وضع سابق تجديد گرديد.
مالياتهاي سنگين و جنگهاي 24 ساله خسرو پرويز با روميان و تجملات دربار و حرمسراي او (بطوريكه نوشتهاند عده زنان، كنيزان، خوانندگان و نوازندگان اين پادشاه به چند هزار تن بالغ ميشد) بيش از پيش توده مردم را به بدبختي و فلاكت سوق داد. اين پادشاه سبكمغز و خودخواه، در دوران حبس، در جريان بازپرسي افتخار ميكند كه موجودي خزانه مملكت را چهار برابر كرده است؛ و اين خود بهترين دليل مظالم و بيدادگريهاي اوست.
از قتل خسرو پرويز، در سال 628 تا روي كار آمدن يزدگرد سوم در سال 632 ميلادي، يعني در مدت 5 سال، دوازده تن بر اريكه سلطنت نشستند. طبيعي است كه در اين دوران بينظمي و اغتشاش، اجراي هيچ برنامه اقتصادي و سياسي به سود ملت امكانپذير نبود. تحميلات دربار و طبقات ممتاز، بر اكثريت زحمتكش، تحملناپذير بود. كشاورزان و پيشهوران، كه اركان اساسي اقتصاد مملكت را تشكيل ميدادند، جز شركت در جنگهاي بيحاصل سلاطين و پرداخت مالياتهاي سنگين حق و وظيفهاي نداشتند. دكتر گيرشمن، چنانكه قبلا نيز اشاره كرديم، وضع طبقات محروم را، در عهد ساسانيان، چنين توصيف ميكند: «در آن عهد، يك روش اقتصادي ثابت- ولي دور از عواطف انساني- مبتني بر فلاحت در جهان ايجاد شد، و در طي قرون برقرار ماند. كليه كساني كه به طبقه ممتاز متعلق نبودند، مجبور بودند به هر قسم كار تن در دهند؛ در ساختمان كاخ شاهي شركت كنند، در تهيه مواد بكوشند، و كار صنعتگران را انجام دهند، ايستگاههاي چاپار را حفظ كنند، از سپاهيان پذيرايي نمايند، اغنام و احشام شاه
______________________________
(1). نقل به اختصار از: تتبعات دكتر عنايت الله رضا: مجله بررسيهاي تاريخي. سال پنجم، شماره پنجم، ص 13.
ص: 51
را بچرانند. روستايي موظف بود، اسبان خود را براي چاپار حاضر كند، كاروانسالار، ارابهران، و قايقران ميبايست ستوران، گردونه و قايق خويش را براي حملونقل آماده سازند.
آزادي انفرادي بسته به اراده دولت بود، و در حدود دو هزار سال در ايران اثري از آن نبود. بدبختيي كه ملت در آن غوطهور بود، مانع از آن ميشد كه به تفكر پردازد و عدم عدالت اجتماعي را احساس كند.» «1»
روحانيان زردشتي، يعني هيربدان و موبدان، در چپاول ملت با ديگر زمامداران همداستان بودند؛ و در اثر تشتت عقيدتي و اختلافي كه بين آنان در اصول و فروع مذهبي وجود داشت، در برابر آيين مسيح، كه بتازگي در ايران نفوذ كرده بود، مقاومت مؤثري نكردند. از عهد سلطنت فيروز، پس از اخراج رؤساي مدرسه ايرانيان ازرها، گسترش مسيحيت در نقاط مختلف ايران فزوني گرفت. به اين ترتيب، اختلافات مذهبي و اختلافات عظيم طبقاتي و عدم رضايت شديد مردم از گردانندگان امور كشور، و ناتواني زمامداران، زمينه را براي سقوط حكومت ساسانيان فراهم ميساخت.
در حاليكه دو امپراتوري ايران و روم شرقي، در نتيجه جنگهاي مداوم و بيتدبيري زمامداران در سراشيبي سقوط افتاده بود، قوم عرب، به حكم احتياج، در پناه وحدت كلمه و اتحادي كه در سايه اسلام بدست آورده بود، ميكوشيد كه به دوران سختي و محروميت ديرين پايان دهد. اين عوامل، به كمك انضباط و روحيه قوي و عادت به سختي و مشقت، كه از خصوصيات قوم عرب بود، سبب گرديد كه اعراب در مدتي بالنسبه كوتاه، در كشورهاي مجاور نفوذ كنند. غير از آنچه گفتيم، طبقه سوم، يعني اكثريت ملت ايران كه شيفته شعارهاي تبليغاتي اسلام شده بودند، به اميد مساوات و برابري و برادري اسلامي، در مقابل حمله تازيان، پايداري مؤثري نكردند؛ و ليكن پس از استقرار حكومت اعراب، اندك اندك، مردم باختلاف علي (ع) و عثمان پيبردند. سختگيريها و مظالم عمال بني اميه در ايران، تحميل مالياتهاي گران بر مردم، و ادعاي اعراب بر تفوق نژادي بر ديگر ملل عالم، ايرانيان را به ماهيت خلفاي بني اميه آشنا ساخت. مردم بر آن شدند كه، به هر ترتيب هست، دست عمال بني اميه را از كارها كوتاه كنند. در اين موقع، ايرانيان- به شرحي كه در جلد دوم ديديم- از اختلاف ديرين بني هاشم و بني اميه استفاده كردند و براي رهايي از مظالم عمال بني اميه، با بني هاشم همداستان شدند و در سايه تلاش و كوشش، و به قيمت جنگهاي خونين، بني عباس را به حكومت رسانيدند.
ولي روي كار آمدن عباسيان نيز در بهبود وضع اجتماعي و اقتصادي اكثريت مردم ايران، چنانكه انتظار ميرفت، مؤثر نيفتاد.
براي آنكه خوانندگان به تحميلات گوناگون خلفاي تحميلي واقف شوند، جملهاي چند از تاريخ بخاراي نرشخي نقل ميكنيم. وي از خاتم الفقيه روايت ميكند كه «... چون قتيبه بار چهارم به بخارا آمد، و بخارا بگرفت، صلح كرد، بدانكه هر سال دويست هزار درم خليفه را دهند، و ده هزار درم امير خراسان را، و از خانها و ضياعها يك نيمه به مسلمانان دهند، و علف ستوران عرب و هيزم و آنچه خرج گردد كساني كه از بيرون شهر هستند (هم دهند).» «2»
______________________________
(1). ايران از آغاز تا اسلام، پيشين. ص 349- 347 (به اختصار).
(2). ابو بكر محمد بن جعفر النرشخي، تاريخ بخارا. ترجمه ابو نصر احمد بن محمد بن نصر القباوي، تلخيصر محمد بن زفر بن عمر، تصحيح و تحشيه مدرس رضوي ص 73.
ص: 53